Abstract:
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفه اخلاق «کانت» و «شوپنهاور» محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهه اخلاقی پیدا میکند که کاملا تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون اراده انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او به جای عقل، انگیزه ها و محرک ها را به عنوان منشا اصلی شکل گیری هر عمل ارادی- ازجمله عمل اخلاقی- می داند. ولی نکته مهم اینجاست که او با تقسیم محرک ها به سه نوع «همدلی»، «اگوئیسم» و «سوءنیت»، فقط همدلی را به عنوان محرک عمل اخلاقی یا پایه اصلی اخلاق قرار میدهد و دو محرک دیگر را به عنوان محرکهای ضداخلاقی کنار میگذارد. او با انجام این کار پایه عقلانی اخلاق کانت را در قالب سه نوع استدلال مورد انتقاد قرار میدهد: او ابتدا فرمالیسم اخلاقی کانت و ادعاهای ماتقدم آن را زیر سوال می برد، سپس تزلزل مفهومی موجود در اخلاق کانت را (که ناشی از ناسازگاری میان ادعای ظاهری او مبنی بر تاسیس اخلاق بر پایه عقل و علاقه باطنیاش به اخلاق کلامی است) مورد انتقاد قرار داده و در نهایت نظام اخلاقی کانت را متهم به اگوئیسم می کند. در نتیجه، مقاله حاضر سعی میکند با توصیف انتقاد شوپنهاور از نظام اخلاقی کانت، جایگاه و ویژگی اصلی اخلاق شوپنهاور را مشخص نماید.
Machine summary:
او با انجام این کار پایۀ عقلانی اخـلاق کانت را در قالب سه نوع استدلال مورد انتقاد قرار میدهد: او ابتـدا فرمالیسـم اخلاقـی کانت و ادعاهای ماتقدم آن را زیر سؤال میبرد، سپس تزلزل مفهومی موجود در اخلاق کانت را (که ناشی از ناسازگاری میان ادعای ظاهری او مبنیبر تأسیس اخلاق بـر پایـۀ عقل و علاقۀ باطنیاش به اخلاق کلامی است ) مورد انتقاد قرار داده و در نهایت نظـام اخلاقی کانت را متهم به اگوئیسم میکند.
به این دلیل است که "کریستوفر جـان وی" - به عنوان یکی از معروفترین مترجمان و مفسران فلسفۀ شوپنهاور- معتقد است کـه شـوپنهاور در طرح خودش فقط از بخش های متنوع فلسفه کانت (و آن هم در جهت بسط فلسفۀ خودش ) استفاده کرده است ؛ او نه به فکر اصلاح و تکمیل آنها بوده و نه خودش را ادامـه دهنـدة راه کانـت مـیدانسـته اسـت ٣ (٥.
همدلی به عنوان پایه اصلی اخلاق شوپنهاور به نظر شوپنهاور، چون ارادة انسان مقـدم بـر عقـل اوسـت ، پـس عقـل نمـیتوانـد اراده را بـه انجـام کاری وا دارد، این مسأله باعـث مـیشـود کـه او بـه جـای عقـل ، انگیـزه هـا (motives) و محـرکهـا (incentives) را به عنوان منشأ اصلی شکل گیری هر عملی- ازجمله عمـل اخلاقـی- تلقـی کنـد.
به همین خاطر است که "ریچارد تیلـور" بـه هنگـام بررسـی دسـتاوردهای فلسـفی شـوپنهاور، جانـب شوپنهاور را گرفته و با انتقاد از فرمالیسم اخلاقی کانت ، پایه هـای عقلانـی اخـلاق کانـت را زیـر سـؤال میبرد.
با وجوداین ، شوپنهاور منکر آزادی اخلاقی اسـت کـه در آن فرد در زمان معین میتواند هر عملی را که اراده کنـد انجـام دهـد؛ چراکـه ارادة انسـانی تحـت تـأثیر انگیزه ها قرار دارد و به این دلیل ذاتا آزاد نیست (ff٣٢ ,٢٠٠٩ ,Schopenhauer).