Abstract:
مقاله پیش رو، به بررسی تحلیلی یکی از تیپ هایی پرداخته است که در داستان های ماکسیم گورکی بسیار به چشم می خورد و حتی می توان گفت استفاده از این تیپ قهرمان، از ویژگی های کار گورکی به شمار می رود. با بررسی برخی آثار داستانی و همچنین زندگی نامه نویسنده می توان دریافت که گورکی بیش از همه با این قشر از اجتماع آشنایی داشته، در میان آنها زندگی کرده، رنج هایشان را چشیده و برای اولین بار آنها را وارد ادبیات نموده است. چنان که کسانی چون گوگول و چخوف «انسان های کوچک» را وارد ادبیات کردند، گورکی هم راه ورود بی خانمان ها، کولی ها و پابرهنگان را به داستان و رمان گشود. او برای «پابرهنه»ها ویژگی های منحصربه فردی قائل است که در داستان و از زبان خود شخصیت ها هم به آن اشاره می شود. پابرهنگان گورکی، قهرمانانی بالقوه اند در سیمای آوارگان و خانه به دوشان. آزادگی، آزادی خواهی، اندیشه های ناب، داشتن روح سرکش و ناآرام و همچنین نگنجیدن در قالب های تعریف شده زندگی را می توان از ویژگی های پابرهنگان گورکی دانست.
In present paper، we try to analyze one of Maxim Gorky’s specific types of characters which almost all assess his works with. Studying some works of his fictions and considering the biography of author، it can be claimed that Gorky had been the one who knew these types of people very well، lived with them، experienced their plains and sufferings profoundly and made them to be entered through his literature. Just like Gogol and Chekhov who introduced the idea of “little people” to literature، Gorky brought the concept of “vagabonds”، the homeless and the gypsies into the general course of story-writing. He considers unique traits for his barefoot characters and expresses these traits through the language of his heroes. Gorky’s barefoot characters are potentially heroes with the appearance of refugees and wanderers. The vagabonds of Gorki’s stories have some main features: liberty، freedom، pure thoughts، turbulent and frenetic soul، and also not being restricted in pre-defined frameworks of life.
Machine summary:
بررسی تیپ شخصیتی «پابرهنه » در داستان های ماکسیم گورکی * مرضیه یحیی پور استاد زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران یلدا بیدختی نژاد کارشناس ارشد زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران (از ص ١ تا ١٦) تاریخ دریافت : ٩٣/٠٤/١١، تاریخ پذیرش : ٩٣/٠٧/١٤ چکیده مقالۀ پیش رو، به بررسی تحلیلی یکی از تیپ هایی پرداخته است که در داسـتان هـای ماکسـیم گـورکی بسیار به چشم میخورد و حتی میتوان گفت استفاده از این تیپ قهرمان ، از ویژگیهای کار گـورکی بـه شمار میرود.
با بررسی برخی آثار داستانی و همچنین زندگینامۀ نویسنده میتوان دریافت کـه گـورکی بیش از همه با این قشر از اجتماع آشنایی داشته ، در میان آنها زندگی کرده ، رنـج هایشـان را چشـیده و برای اولین بار آنها را وارد ادبیات نموده است .
چنان که نیکالای میخائیلوفسکی، منتقـد روس ، در مقـالـه ای بـا عنـوان دربـاره مـاکسیم گـورکی و قهـرمانـانش مینویـسد: «اما به هرحال مجموعه داستان های گورکی در دو مجلد، چیز خاصی در خود دارد که هم لذت ادبی به خواننده میدهد و هم میتوان نه تنها با کمـال میـل آنهـا را خوانـد، کـه میتوان بازخوانیشان کرد.
امـا بـه تـدریج نویسـنده دنیـای درون قهرمـانش را آشـکار میکند و درمییابیم که گریشکا چلکاش ، شخصیتی قـوی و آزاد اسـت کـه طبـق فرمـان دلش زندگی میکند و این اجتماع است که از چنین افرادی هراس دارد، آنها را پـس مـی زند و به سوی ارتکاب جرم سوق میدهد» (سیمای پابرهنگان در داستان چلکاش ، ٢٠١٤).
ru/obrazy//http: gorkograsskazax) تاریخ مراجعه : ٢١ آوریل ٢٠١٤ سیمای پابرهنگان در داستان چلکاش اثر ماکسیم گورکی ( /www.