Abstract:
دیـن در دوره ای طـولانی از تــاریخ مغـرب زمـین نقشــی محـوری ، تعیــین کننــده ، و مشروعیت بخش در عرصه های مختلف حیات سیاسی ، اجتماعی ، و اقتصادی آن دیـار داشته است . بنابراین ، در این پژوهش بر آنیم تا نشان دهیم عقب نشینی دین از بیش تـر قلمروهای ذی نفوذ قبلی اش ، به ویژه اجتناب از دخالـت در حـوزة سیاسـت ، و ظهـور آموزة سکولاریسم و نهادینه شدن آن ، که با قرون جدید آغـاز شـد، حادثـه ای صـرفا تاریخی نیست ، بلکه زمینه های نظری یا همان الهیات مسـیحیت بسـترهای لازم را در پذیرش نهادمند سکولاریسم فراهم و تسهیل کرد. به عبارت بهتر، زمینه هـایی از پـیش مهیا در خوانش سکولاریستی از الهیات مسیحیت چنان مساعد بود که همة گروه هـای متداخل در جریان مذهبی ، اعم از ارتدوکس و اصلاح طلبان ، به پـذیرش آن ، بـه مثابـة برترین قرائت سیاسی از دین ، مجاب شدند. البته ، زمینه های اجتماعی را در استقبال از سکولاریسم نمی توان نادیده گرفت، که سزاوار کوششی جداگانه است
Machine summary:
"در جمع بندی این بخش می توان گفت تأکید بر جدایی دو قلمرو، که در مـتن مقـدس ، کلیسای نخستین و نوشته های آباء بسیار بدان توجه شده بود، بر اثر اقدامات کلیسای قـرون وسطی ، جای خود را به تداخل دو حوزه و سرانجام ادعای کلیسا مبنی بر قبضه کـردن هـر دو شمشیر داد و این اقدامات و ادعاهای کلیسا دقیقا نکته ای بود که بعدها اصلاح طلبان ، بـه استناد سنت کلاسیک مسیحیت و کتاب مقدس ، آن را انحراف از مسیحیت راستین نامیدنـد و، در مقابل ، خواهان بازگشت به مسیحیت کلاسیک و پذیرش جدایی دو قلمرو شدند.
علت مخالفت کلیسای کاتولیک با اصلاح گران پروتستان این بود که آن ها با اقـدامات خود موجبات کاهش قدرت و ثروت کلیسا را فراهم آوردند، چـون سـاده کـردن تکـالیف دینی و بی نیازی از تشریفات دینی ، که مورد تأیید پروتست ها بود، نه فقط کلیسای کاتولیـک را، که به نام دین همة ساحت های زندگی مسیحیان را، اعم از حوزة خصوصی و عمـومی ، تحت نظارت خود داشت ، از منابع درآمدی خود محروم کرد و قدرت و توان آن را سست کرد، بلکه آن را به عقـب نشـینی از حـوزة دنیـایی و تـن دادن بـه سکولاریسـم وادار کـرد (بکراش ، ١٣٨٣: ١، ٢)."