Abstract:
فضای جغرافیایی به عنوان یکی از اصلی ترین مفاهیممورد مطالعه در علوم جغرافیایی مطرح می باشد و ابعاد مختلف فضا هر کدام شکل دهندة یکی از موضوعات علوم جغرافیایی می باشد. از منظر فلسفی اگر تغییر فضای جغرافیایی ، در اثر عملکردهای انسان ها، نهادها و ساختارهای ساخته تصمیم و ارادة بشر شکل نمی گرفت هیچگونه تغییر انسانساختی در محیط جغرافیایی شکل نمی گرفت و بطور تبعی امکان ظهور علوم جغرافیایی و زیرشاخه های زیرمجموعه وجود نداشت . این در حالی است که امروزه یکی از مبناها و سرچشمه های ایجاد تغییر در ابعاد مختلف فضای جغرافیایی ، ناشی از فرایند جهانی شدن می باشد. بطوری که هیچ کدام از ساختارها و کارکردهای مورد مطالعه در علوم جغرافیایی را نمی توان شناخت که از جریان جهانی شدن که برگرفته از ایدئولوژیلیبرال سرمایه داری است ، تاثیر نپذیرفته باشد.در این مقاله کوشش گردیده بااتکا به روش شناسی توصیفی – تحلیلی واز منظر فلسفی ، بنیادهای تغییرات و ایجاد ابعاد جدید در فضای جغرافیایی در ارتباط با مولفه جهانی شدن تحلیل گردد. یافته های تحقیق نمایانگر آن است که ایدئولوژی لیبرال سرمایه داری به عنوان نقشه راه جهانی شدن ، مبداء و سرچشمه تعیین آینده تغییرات فضایی و تحول محیط جغرافیایی جوامع خواهد بود. این ایدئولوژی در مسیر اثرگذاری فضایی خود ابعاد و موضوعات نوینی را در عرصه مطالعات جغرافیایی ایجاد نموده است و بطور اساسی فلسفه جغرافیا را دگرگون نموده است .
Machine summary:
"/ شکل ١: بنیادهای نظری ایجاد تغییر در فضا منبع : نگارنده این در حالی است که امروزه یکی از بزرگترین نیروهای فراملی اثرگذار در مکان ها و فضاهای جغرافیایی جهان نیرو و قدرت منشعب از تمدن غرب و ایدئولژی لیبرال سرمایه داری می باشد که زمینه ساز ظهور بزرگترین نیروهای اثرگذار در فضای جغرافیایی جهان گردیده است .
به بیان دیگر غالب تغییرات فضایی حاصل اراده ها و تصمیمات نهادها و ساختارهای اجتماعی ، حکومتی و سیاسی در فضا و در جهت بهینه سازی فضای محل زیست انسان ها و جوامع ، مبتنی بر ایدئولوژیها و مکاتب معرفتی شناختی انتخاب شده توسط این نهادها و ساختارهای حکومتی و مبتنی بر تعریف آنها از مطلوبیت و عدم مطلوبیت می باشد.
بر این مبنا نسبت یابی مفهوم فضای جغرافیایی با مکاتب سیاسی - فلسفی حاکم از جمله لیبرال سرمایه داری گسترش یابنده جهانی شده در جهان امروز در واقع شناخت علل تغییرات فضا در ابعاد مختلف می باشد.
بدیهی است قاعده مندی سیر این تغییرات ؛ در چارچوب فشردگی فزاینده زمان و مکان ، افزایش سرعت و شدت تعاملات مابین مکان های انسانساخت و اهمیت یابی برخی از نهادهای سیاستگذار و تصمیم گیر در غرب موجب گردیده که علت بخش مهمی از تغییرات فضایی ناشی از این روند باشد و نقش سلسه مراتب و نقاط کانونی پرقدرت در مسیرگذاری و آینده نگری فضاهای جغرافیایی افزایش یافته است و ابعاد طبیعی و انسانی این فضاها از این نقاط متأثر می گردد."