Abstract:
در واکاوی مکتب منحصر به فرد سلفیه در تفسیر صفات ، سه محور اصلی قابل طـرح است که عبارت اند از: ١. تحلیل مبانی عام و روش شناسی مکتب سلفیه و کیفیت تـاثیر آن بر اثبات صفات ؛ ٢. تبیین اصـول و قواعـد مـنقح سـلفیه در حـوزه مکتـب اثبـات و ٣.آسیب شناسی مصادیق و نمونه های تطبیق اصول مذکور. در همین راسـتا بایـد گفـت غالب نقدهای مخالفین مکتب سلفیه در حوزه تفسـیر صـفات ، حـول دو محـور تحلیـل مبانی عام و آسیب شناسی مصداقی(محورهای اول و سوم ) تمرکـز یافتـه اسـت ، لـذا در پژوهش حاضر به تنقیح ، استقصاء و نقد اصول و قواعد مکتب اثبات صفات (تنقیح مبانی خاص ) به عنوان محور مغفول در حوزه نقد این مکتب پرداخته شـده اسـت . بـه عـلاوه مبانی سلفیه در پاسخگویی به برخی لوازم فاسد تطبیق مکتب اثبـات صـفات همچـون تشبیه و تجسیم گرایی نیز به مناسبت ، ذیل محور مذکور طـرح شـده و مـورد نقـد قـرار میگیرد. پس از یک بررسی جامع و موشـکافانه مـیتـوان ادعـا نمـود مـواردی چـون استدلالات مغالطه آمیز و فاقد مبانی منطقی، ظـاهرگروی افراطـی در تفسـیر صـفات و تعامل شعارگونه و جزم اندیشانه در تشریح اصول مکتب اثبات ، از مهم ترین کاستیهـای محققان سلفی در تایید این مکتب به شمار میرود.
Machine summary:
(الغنیمی، ١٩٩٤م : ٣٧) در سطور پیشین به ادعای نخست پاسخ دادیم و بیـان نمـودیم اساسـا بـه دلایلـی مقایسه صفاتی چون علم و قدرت با صفات موهم لوازم فاسـد، صـحیح نیسـت ، امـا در خصوص مدعای دیگر ابن تیمیه درباره سکوت سلف در قبال مفـاهیمی چـون تجسـیم میگوییم : اولا انکار جسمانیت از سوی ائمه سلف مورد وثوق سلفیه ماننـد احمـدبـن حنبـل و شافعی امری واضـح اسـت ، (الفـراء، ١٩٩٧م ، ج ٢: ٢٥٧؛ علیـوی، بـیتـا: ٢٩؛ البیهقـی، ١٩٩٩م : ١٢٣) لذا عالم محققی چون اسماعیلی پس از متابعت تام از مکتـب سـلفیه در / اثبات ظواهر صفات مانند اثبات دست برای خداوند، با قاطعیت تجسیم و محـدودیت را از خداوند نفی مینماید؛(الاسماعیلی، بیتا: ١٩) ثانیا به فرض این که بیان مذکور از سوی سلفیه مردود باشد، بایـد گفـت صـرف عـدم وقوف ما به بیانات سلف در نفی تجسیم ، دلیلی بر عدم تفوه ایشان به لـزوم نفـی ایـن لازمه فاسد نیست ؛ ثالثا میتوان گفت ائمه سلف با نفی ملزومات به نفی لـوازم پرداختـه انـد، یعنـی وقتـی معنای ظاهری مورد توجه سلفیه باطل باشـد(مثل تفسـیر اسـتواء بـه اسـتقرار) مفهـوم تجسیم نیز محقق نخواهد شد؛ رابعا این که وقتی بر مبنای فکری خود سـلفیون ، اعصـار نخسـت بـه خصـوص عصـر / پیامبر و صحابه به استبعاد از شبهات و خلوص عقیدتی متصف باشد، دیگری نیـاز / به مقابله با مسائلی چون تجسیم وجود نداشته تا توقـع صـدور آرائـی از پیـامبر و صحابه در این حوزه داشته باشیم ؛ و خامسا این که مبنای عام سلفیه در حجیت فهم سلف (و نه روش فهـم ) مقبـول عامـه علمای اسلامی نیست .