Abstract:
با تامل در آثار تعلیمی فارسی میتوان دریافت که در اکثر این آثار نوعی دستهبندی در طیف مخاطبان دیده میشود؛ دستهای از آثار فقط خطاب به پادشاهان و شاهزادگان نوشته شدهاند و دستهای خطاب به وزرا یا مردم عادی. در برخی دیگر از آثار تعلیمی نیز نویسنده هر فصل از کتاب خود را به آموزش مطلبی به گروهی از مردم اختصاص داده است؛ مثل آنچه در باب پنجم مرصادالعباد مشاهده میشود. این درحالی است که در آثار تعلیمی پس از مشروطه، از جمله کتاب احمد، این مرزبندی میان مخاطبان از میان برداشته شده و این آثار خطاب به عموم مردم جامعه نوشته شدهاند.نویسنده این مقاله بر آن است که میان ساختار سلسلهمراتبی جامعه سنتی ایران با این تقسیمبندی در طیف مخاطبان ادبیات تعلیمی ارتباط معناداری وجود دارد. در واقع همانگونه که جامعه ایران به طبقات مختلفی از پادشاهان، زمینداران و زارعان تقسیم میشده است، مخاطبان ادبیات تعلیمی نیز به گروههای مختلفی تقسیم میشدند و به هر گروه متناسب با جایگاه اجتماعی آنها تعلیم خاصی داده میشد. اما همزمان با تحولات فکری انقلاب مشروطه، با باور به برابری مردم جامعه و در نهایت الغای رسم تیولداری در نخستین قانون اساسی، ادبیات تعلیمی نیز ساختار سلسلهمراتبی خود را از دست داد و آثار تعلیمی خطاب به مخاطبان عام نوشته شدند.
Machine summary:
"به زعم نگارندة این مقاله ، چنین تفاوتی در توجه یا عدم توجـه بـه جایگـاه مخاطبـان ، ناشی از تفاوت میان ساختار جامعة سنتی ایران با جامعه ای است که مورد نظر روشـنفکران عصر مشروطه است ؛ جامعة سنتی ایران تا پیش از مشروطه ، جامعه ای ست سلسله مراتبی که همة افراد در آن از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند و همواره یکی یا گروهی ذاتـا برتـر از دیگران قرار دارند، در حالی که در دورة مشروطه تأکید روشـنفکران ، اصـلاح آن جامعـه و ساختن جامعه ای ست که هیچ طبقه ای بر طبقة دیگر برتری ندارد و در آن انسان هـا ذاتـا بـا یکدیگر برابرند.
٢. جامعة سنتی ایران تا پیش از مشروطه طبق پژوهش هایی که تاکنون دربارة ساختار جامعة سنتی ایران صورت گرفته اسـت ، نظـام طبقاتی و سلسله مراتبی را می توان یکی از اصلی ترین ویژگی هـای آن بـه شـمار آورد؛ ایـن ترکیب طبقاتی البته مختص به دورة خاصی از تاریخ ایـران تـا پـیش از انقـلاب مشـروطه نیست ، بلکه نظام سلسله مراتبی را ـ که خود ناشی از یک جهان بینی طبقاتی است ـ از ایران باستان تا پایان دورة قاجار در تمامی ارکان زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم ایران می تـوان مشاهده کرد.
اما آنچه بیش از هر چیز در ادبیات تعلیمی فارسـی مـی توانـد مـنعکس کننـدة سـاختار سلسله مراتبی جامعة سنتی ایران باشد، طیف مخاطبانی است که نوشته های تعلیمی فارسـی به خود اختصاص داده اند؛ با اندکی تأمل در کتب تعلیمی و اخلاقی فارسی می توان مشاهده کرد که مخاطب بسیاری از این آثار صرفا گروه های خاصی از مردم هستند؛ مثلا کتاب هـای بسیاری وجود دارند که ـ چنانکه از نام آنها پیداسـت ـ مخاطبـان آنهـا فقـط پادشـاهان یـا شاهزادگانند؛ از جملة این آثار می توان به کتاب هایی چون قابوس نامـه و نصـیحه الملـوک اشاره نمود."