Abstract:
نظریۀ علم دینی آیتالله جوادی آملی از نظریههایی است که در چند سال اخیر توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نوشتار حاضر با طرح این پرسش که «عالم فرامادی و عوامل فرامادی چه جایگاهی در نظریه علم دینی دارند؟»، در مرحله نخست هرکدام از مفاهیم «علم»، «دین»، صفتهای «دینی» و «علمی» و سرانجام مفهوم ترکیبی«علم دینی» را از نگاه ایشان بررسی کرده، دقت ایشان را در تفکیک میان دو سطح از تحلیل، یعنی تحلیل منطقی ـ فلسفی و تحلیل تاریخی ـ جامعهشناختی از علم نشان داده است. آنگاه به این مطلب توجه میدهد که سلسلهمراتبی دیدن عالم و اعتقاد به ارتباط وثیق میان عوالم مختلف یکی از بزنگاههای طرح مبحث علم دینی است که بهخوبی در نظریه ایشان منعکس شده است. این نگرش درنهایت به نقد «تفکیک روشی» در عرصه علوم رایج منجر شده و با جایگزینیِ «موضوع» به عنوان ملاک تفکیک علوم، «تلفیق روشی» را در صورت نیاز و به تناسب مراتب وجودی «موضوع»، به عنوان راهحلی عملی جهت برونرفت از مشکلات علوم فعلی و نیز گرفتارنشدن در بنبستهای نظری پیشنهاد میدهد؛ گرچه ممکن است موضوع مورد مطالعهای بهدلیل تکساحتیبودن، فقط نیازمند کاربست یک روش منحصربهفرد باشد، خروجی این نگرش، محصولی است که برازنده هر دو صفت علمی و دینی خواهد بود.
Ayatollah Javadi Amoli’s theory of religious science has recently attracted the attention of scholars. In this paper, we ask about the role of super-material world and super-material factors in the theory of religious science. In the first stage, we consider notions of “science” and “religion,” as well as attributes of “religious” and “scientific” and then the combined notion of “religious science” in his view, showing his meticulousness in the distinction between two levels of analysis—logico-philosophical and historico-sociological analyses of science. We then note that a crucial point in the debate over religious science is a hierarchical view of the world and the belief in a close tie between different worlds, which have both been captured in Ayatollah Javadi’s theory. The approach culminates in a critique of “methodological distinction” in sciences, replacing “subject-matter” with “methodological synthesis” as a criterion for the distinction of sciences in proportion to existential stages of the “subject-matter.” Thus, he proposes “methodological synthesis” as a practical way out of the present problems of sciences and out of theoretical impasses, although the subject-matter under question might be one-dimensional and thus, only in need of deploying a unique method. The outcome of this approach is what rightly deserves to be characterized as both scientific and religious.
Machine summary:
علم دینی در نگاه آیتالله جوادی آملی ایشان برای اینکه زمینه را برای امکان و وقوع علم دینی مهیا کند، دو گام عمده پیمودهاند: نخست با بررسی ماهیت علم و اتخاذ دیدگاه برگزیده توانستند در جایگاه یکی از پیروان فلسفه صدرایی به اشکالها پاسخی تخصصی دهند و سپس با ورود جدی به مباحث علم اصول فقه و همچنین با رویکرد خاصی به «الهیات» (مبحث نبوت)، دیدگاه خود را دربارۀ ماهیت دین بیان کنند و از رهگذر این دو گام توانستند نسبت معقولی میان علم و دین برقرار سازند.
مهم آن است که آیتالله جوادی آملی از چنین منظری به علم دینی مینگرند و راهحلهای بعدی ایشان نیز بر همین مبنا استوار است؛ به بیان دیگر، ایشان اولا بر نقش مبانی هستیشناختی توحیدی در مقام اثبات علوم و ثانیا بر وضعیت موجود علوم (تفکیک علوم تجربی از فلسفه الهی و پدیداری نقص معرفتی) تأکید میورزند؛ و این نکته بیانی دیگر از تبیین جایگاه عالم فراماده و عوامل فرامادی در علوم است که در نظریه ایشان برجستگی خاصی دارد.
عوامل فرامادی محور نظریه علم دینی آیتالله جوادی آملی در بخش اول بیان شد که راه برونرفت از وضعیت موجود علوم انسانی نزد ایشان بازنگری در نسبت علم با دین و بازگشت علوم مختلف بهویژه علوم تجربی رایج به جایگاه صحیح خود در منظومه علوم و ایجاد نسبت منطقی میان آنهاست.
در نظریه استاد جوادی آملی حضور مستقیم و غیرمستقیم علل فراطبیعی و تحلیلهای مبتنی بر آنها، چنان پررنگ است که با فرض حذف آنها از این نظریه تقریبا چیزی بر جای نخواهد ماند؛ به بیان دیگر توجه به نقش مبانی هستیشناختی توحیدی در مقام اثبات علوم و اینکه این مهم بر عهدۀ علم نیست و همچنین بیان نقص معرفتی این علوم، حکایتگر جایگاه ویژۀ عالم فراماده و عوامل فرامادی در نظریه علم دینی ایشان میباشد.