Abstract:
صلح آرزوی همیشگی بشر بوده و هست و تاکنون تلاشهای زیادی در طول تاریخ از طرف صلحدوستان و صلحجویان برای مهار خشونت و توسعهی صلح صورت گرفته ولی این تلاشها به نتیجهی مطلوبی نینجامیده است. برخی صاحبنظران معتقدند مؤثرترین و بلکه تنها راه ترویج و توسعهی صلح، آموزش صلح است. بههمین خاطر، مطالعات و تلاشهای زیادی نیز برای آموزش صلح در کشورهای مختلف صورتگرفته است. اما طرحهای آموزش صلح نیز موفقیت چندانی نداشتهاند. این مقاله به بیان ضرورت و زمینههایی برای بازاندیشی در برنامههای آموزش صلح میپردازد. در این مقاله که به روش تحلیل تأملی یا تحلیل فکری صورتگرفته است، بهبررسی انتقادی و آسیبشناسی پژوهشها و تلاشهای پیشین درزمینهی آموزش صلح پرداخته؛ سپس از ضرورت نگاه میانفرهنگی و میانرشتهای به صلح میگوید. آنگاه به بیان برخی سازههای مهم که میتواند یک برنامهی آموزش صلح را مؤثرتر نماید می-پردازد. در این راستا، از اهمیت مواردی چون: برنامههای جنبی و فوقبرنامهها در مدرسه، بافت دانشآموزی مدرسه و ویژگیها و مهارتهای معلم بحث میکند.همچنین از ضرورت آموزش تفکر فلسفی، تفکر انتقادی، تربیت شهروندی جهانینگر و آموزش برای ساختن جامعهی دموکراتیک صحبت شده است.
peace is and has been the permanent dream of mankind and up to now, many efforts have been made throughout history from peace seekers to control violence and develop peace, but these efforts have not ended up with a desirable outcome. Some scholars believe that the most effective and the only way to promote peace is the peace education; consequently, many studies and efforts have been made to teach peace in different countries. But peace education schemes also have little success. In this paper, which is done via the intellectual analysis, , the previous researches and efforts in the field of peace education are studied critically and pathologically; then the necessity of cultural and cross-cultural perspective towards peace are mentioned. At this stage, some important structures are discussed that can make a peace education program more effective. In this regard, the current paper discusses the importance of the facts such as extracurricular programs at schools, student-related context of school and teacher qualifications and skills. Also, the necessity of teaching philosophical thinking, critical thinking, training of open mined citizenship and education for the building of a democratic society are discussed .
Machine summary:
ضرورت بازاندیشی در برنامههای آموزش صلح (با رویکردی میانفرهنگی) بابک شمشیری 1 ، حسن اسدی 2 دریافت: 9/8/98 پذیرش: 5/9/98 چکیده جنگ و خشونت مشکل دیرین جامعۀ بشری و صلح آرزوی همیشگی بشر بوده و هست و تاکنون تلاشهای زیادی در طول تاریخ از طرف صلحدوستان و صلحجویان برای مهار خشونت و توسعهی صلح صورت گرفته ولی این تلاشها به نتیجهی مطلوبی نینجامیده است.
خصوصیات مسألهی صلح بهگونهای است که میتوان گفت برای نزدیک شدن به آن باید دو گام مهم برداشته شود؛ دیدگاههای صاحبنظران نیز این موضوع را تأیید میکند.
4- مروری بر سابقه و برنامههای پیشین آموزش صلح بااینکه ضرورت آموزش صلح سالهاست که موردتوجه فعالان صلح قرارگرفته و در اکثر کشورهای دنیا بهعنوان یک آموزش مدون مطرحشده و در تمامی برنامههای درسی رخنه نموده است، اما تحقیقات نشان داده است که این برنامهها در همۀ کشورها و نیز در کشور ما از انسجام و جامعیت کافی برخوردار نیست (فتحی واجارگاه و اسلامی، 1387: 57-52، فلاح نودهی ، 1388: 65-62 و تیغ بخش و دیگران، 1396: 241).
معلم در یک برنامهی درسی صلح محور، فردی است که با مواریث فرهنگی محلی، ملی و جهانی آشناست؛ به مواریث فرهنگی خود تعلقخاطر دارد؛ برای فرهنگ دیگران احترام قائل است، قدرت تجزیهوتحلیل و نقد مسائل فرهنگی دارد و نسبت به حفظ و انتقال مواریث فرهنگی اهتمام میورزد.
در تلاش برای آموزش صلح، چند نکتۀ مهم و اساسی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد: اول، فهم درست از صلح و نقطۀ مقابل آن یعنی جنگ و عوامل و موانع هر کدام از آنها 1 .