Abstract:
هدف
بررسی اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری مبتنی بر الگوی مارلت روی بهبود و پیشگیری از سوءمصرف مواد افیونی، هدف اصلی این پژوهش بود.
روش
در یک طرح آزمایشی با اندازه گیری مکرر، ۹۰ بیمار مرد با تشخیص وابستگی به مواد افیونی، پس از دوره سم زدایی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جای گرفتند. گروه اول به مدت ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ای به صورت گروهی تحت درمان برنامه درمانی شناختی- رفتاری مبتنی بر الگوی مارلت قرار گرفت، گروه دوم تحت نظر روانپزشک تنها داروی نالترکسون دریافت کرد و گروه گواه هیچ نوع مداخله یا درمانی دریافت نکرد. آزمودنی ها توسط مصاحبه ساختاریافته شاخص مصرف مواد افیونی OTI و پرسشنامه سلامت عمومیGHQ-۲۸، قبل از شروع درمان، پایان درمان و سه ماه پس از پایان درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند.داده ها به کمک روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و خی دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها
نتایج نشان داد که مداخله شناختی- رفتاری مبتنی بر الگوی مارلت در کاهش میزان بازگشت، افزایش اطاعت درمانی و مدت باقی ماندن در درمان و کاهش مصرف مواد افیونی، علائم جسمانی، اضطراب، بهبود عملکرد اجتماعی و وضعیت سلامت موثرتر است.
نتیجه گیری
به نظر می رسد به کارگیری روش مداخله شناختی- رفتاری مبتنی بر الگوی مارلت به نحو قابل توجهی اثربخشی درمان را در بهبودی و پیشگیری از بازگشت مواد افیونی افزایش می دهد.
Introduction: The aim of this research was to evaluate the effectiveness
of Cognitive-Behavioral intervention according to marlatt's method on
the Improvement and Relapse Prevention of opioid use.
Method: 90 men Who were addicted to opium participated in the study
and were randomly assigned to three groups following detoxification:
1- Cognitive behavior therapy according to marlatt’s method.
2- Naltrexone alone. 3- No intervention or therapy. The experimental
group received 12 weekly session each for 90 minutes, second
experimental group took only naltrexone. In this study, The Opiate
Treatment Index (OTI) and The General Health Were used, the end and
three month later. Collected data were analyzed with using univariate
analysis of Variance with repeated measures and Chi- square tests.
Results: Cognitive-Behavioral intervention according to marlatt's
method decreases in drug use, somatic symptoms, anxiety, social
dysfunctions and increase in health.
Conclusion: Cognitive-Behavioral intervention according to marlatt's
method was significantly more effective than the other method in
increasing, health and promoting of process of relapse prevention.
Machine summary:
يافته ها: نتايج نشان داد که مداخله شناختي رفتاري مبتنـي بـر الگـوي مارلـت در کـاهش ميـزان بازگشت ، افزايش اطاعت درماني و مدت باقي ماندن در درمان و کاهش مصرف مواد افيوني ، علائم جسماني ، اضطراب ، بهبود عملکرد اجتماعي و وضعيت سلامت مؤثرتر است .
نتـايج پـژوهش هـا نـشان 1 Friedman 2 Witkiewitz 3 Hayes 4 Feldman 5 Khantizian 6 Brehn 7 Linehan 8 Teasdal مي دهد در فرآيند درمان و بهبودي ٢٠% تا ٩٠% معتاداني که تحـت درمـان قـرار مـي گيرنـد دچـار بازگشت مي شوند، بيشترين ميزان بازگشت در ٩٠ روز پس از ترک گزارش شده است .
از آنجـا کـه تعـداد زيـادي از محققان در نظر گرفتن ميزان بازگشت را به تنهـايي بـه عنـوان شـاخص اثربخـشي درمـان کـافي نمي داند و درمان و بهبودي را به عنوان قطع مصرف مواد نمي پذيرند، اعتياد باعـث تغييـر در رفتـار، تغيير و تضعيف عملکرد اجتماعي و وضعيت سلامتي فرد مي شود که تغيير آنها نيازمند مداخلـه هـاي مختلفي است و تنها با دارو درماني امکان پذير نيست که اين يافته همخوان با ساير مطالعـات انجـام 1 Wildt 2 Kashdan شده در اين زمينه مي باشد (کارول ، ١٩٩٦؛ آنتون ١، ١٩٩٩؛ ويتکويتزو همکاران ، ٢٠٠٥).
از آنجا که ميزان بازگشت در گروه مداخله شناختي رفتـاري بـر اسـاس الگـوي مارلت نسبت به گروه تحت درمان با داروي نالترکسون و درمان با شيوه سنتي کمتر گزارش شـده است ، اين نتيجه همگام با پژوهش هاي ديگر (مثل فئيني ، کانر، يونگ و توکر، ٢٠٠٤؛ غفاري نژاد و همکاران ، ١٣٨٣؛ دباغي و همکاران ، ١٣٨٦؛ کارول ، ١٩٩٦؛ گودرزي ، ٢٠٠٣)،کـه نـشان دهنـده رابطه بين نوع گروه درماني و ميزان بازگشت هستند، مي باشد.