Abstract:
فریبا کلهر (1340) و فیروزه جزایری دوما (1344) دو تن از نویسندگان زن معاصر هستند که در روایتهای داستانی خود از دریچۀ زبان کنایی و طنز انتقادی به روابط، امور و پدیده های زندگی پرداخته اند. زبان داستانهای آن دو در عین سادگی و روانی با انواع سازوکارهای طنز درآمیخته است، به طوری که میتوان گفت بسیاری از این سازوکارها رفته رفته بدل به مشخصه های سبکی آثار آنان شده است. مقالۀ حاضر در نظر دارد بر پایۀ رویکرد سبک شناسی طنز، مهمترین مکانیسمهای ایجاد طنز در آثار این دو نویسنده را بررسی نماید. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از وجوه اشتراک در سبک طنزپرداری کلهر و جزایری است. پربسامدترین شگردهای آفرینش طنز در داستانهای آن دو که تا حد مختصات سبکی ارتقا مییابد عبارتند از: بیان طنزآمیز محتواها و موقعیتها در سه شکل اصلی درآمیختن دو امر ناساز، اظهار معنایی خلاف ظاهر لفظ و کوچک نمایی و بزرگ نمایی و گنجاندن خرده روایتهایی انتقادی و اجتماعی در دل داستان اصلی. همچنین در حوزۀ کارکرد بیان طنزآمیز که معطوف به اصلاح فردی و انتقاد اجتماعی است، شکل بیانی صراحت در استهزاء در شمار مشخصه های مهم سبکی داستانهای مذکور است. در سطح لایه های ناهماهنگی و ناسازگاری نیز، از بین سه حوزۀ ناسازگاری آوایی، واژگانی و موقعیتی، ناسازگاری موقعیتی بسامد بالایی دارد. عنصر مشترک و سازمان دهندۀ اصلی سبکی در همۀ موارد لحن ویژۀ راویان و گویندگان است.
Fariba Kalhor (1340) and Firoozeh Jazayeri dooma (1344) are two contemporary women writers who have explored in their narratives Through of ironic language and critical satier, with relationships, affairs, and life phenomena. The language of stories both is combined with a variety of satier mechanisms, while being simple and psychological, As it can be said, many of these mechanisms have gradually become the stylistic features of their works. The present article intends based on a satirical stylistic approach, Examine the most important mechanisms for creating satier in the works of these two authors. The results of this study indicate the commonalities between Kalhor and Jazayeri's style of satire. The most common tricks of satier creation in the stories of the two, which are upgraded to stylistic features, are: The satirical expression of content and situations in the three main forms of combining two incompatible things, the expression of meaning contrary to the appearance of the word and shrinking and magnifying and placing critical and social sub-narratives at the heart of the main story. Also in the functional part of satirical expression that focuses on individual correction and social criticism, Form of expression of Explicit in mockery, are among the important stylistic features of these stories. At the level of layers of inconsistency and incompatibility, among the three areas of phonetic, lexical and situational incompatibility, situational incompatibility has a high frequency. The common element and the main organizer of style in all cases is the special tone of the narrators and narrators.
Machine summary:
روش کار به اين صورت بوده است که ابتدا آثار داستاني جزايري و کلهر مطالعه گرديده ، سپس آن بخش هايي که نمود و بروز طنز در آنها برجسته بوده ، به عنوان شواهدمثال گزينش شده و شيوه ها و شگردهاي ايجاد طنز در اين شواهد توضيح داده شده است ؛ در ادامه با توجه به تعدد و تکرار بعضي از سازوکارها نظير درآميختن دو امر ناساز، طعنه زدن ، افشاگري، کوچک نمايي و بزرگ نمايي و غيره و همچنين در سطوح مختلف لايه بندي، لايه هاي ناسازگاري آوايي، واژگاني و موقعيتي به عنوان مؤلفه هاي اصلي سبکي طنز در آثار مذکور معرفي و با ذکر نمونه ها تحليل گرديده است .
١-١ پيشينۀ پژوهش دربارة وجوه روايي و محتوايي آثار داستاني نويسندگان زن معاصر از جمله فيروزه جزايري دوما و فريبا کلهر، پژوهشهاي معدودي در قالب پايان نامه و مقاله انجام گرفته است که در آن ها گاه جسته و گريخته به جنبه هاي طنزآميز داستانها نيز اشاره شده است ، اما تاکنون پژوهشي که شگردهاي ايجاد طنز را به عنوان مشخصه هايي سبکي در آثار نويسندگان مذکور دسته بندي و بررسي نموده باشد، صورت نگرفته است .
شکل بيان يا همان «شکل سخن گفتن » کاربرد شگردهايي است که خود داراي لايه هاي مختلف است ؛ «گروهي شوخيهاي زباني را بر پايۀ شگردهاي صوري تعريف ميکنند، شگردهايي مانند: «درآميختن دو امر ناساز»، «اظهار معنايي خلاف ظاهر لفظ »، «بزرگ نمايي و کوچک نمايي»، «بيان غيرمستقيم با کنايه » (سبک شناسي، نظريه ها، رويکردها و روشها، فتوحي رود معجني: ص ٣٧٨) ٢-١-١ درآميختن دو امر ناساز هر گفتماني داراي اجزاء و عناصر سازنده اي است که مجموعاً نظم و منطق آن گفتمان را تعيين ميکنند.