Abstract:
دستیابی به معرفت، مهمترین هدفِ تلاش های فلسفی، هنری و عرفانی دنیای دیروز و امروز بشر است که آگاهی از این حقیقت و رسیدن به آن، اگرچه متفاوت و دارای جلوههای گوناگون است، و هرچند گاه بهمدد عقل، گاه به نیروی وحی و گاه با خیالانگیزی و تخیل انجاممیپذیرد؛ اما میتوان همسانیها و اشتراکات فراوانی بین آنها یافت. در این پژوهش، هدف بررسی اندیشههای عرفانی در دو اثری است که، ظاهراً با عرفان درتناقضاند اما تحقیقات دربارۀ آنها نشاندادهاست که، علیرغم تناقضات ظاهری، مشابهات و اشتراکات بسیاری در رسیدن به معرفت دارند. شاهنامه یک اثر عرفانی نیست اما، خاستگاه عرفان، فطرت خداجوی انسان است و هیچ دلی پیدانمیشود که در آن نشانی از تمایلات و تفکرات عرفانی نباشد. تعدادی از شخصیتهای اساطیری و حماسی شاهنامه ،خدایان نغمههای مذهبی ریگودا هستند؛ که پس از ظهور اشوزردشت و رواج یکتاپرستی، بهصورت ایزدان و شاهان، در نخستین اثر حماسی یعنی اوستا جلوهگرشدند و پس از اسلام، بهصورت شاهان و پهلوانان بزرگ شاهنامه درآمدند؛ در سرگذشت این مردان و نیز در برخی دیگر از داستانهای شاهنامه به مباحثی برمیخوریم که دراثنای آن، شعر فردوسی بیشتر شبیه یک منظومه تمثیلی عرفانی میشود. در این تحقیق سعی بر آن است که ضمن معرفی این شخصیت ها به پیشینۀ اسطورهها و تحول ایشان از وداها تا اوستا و شاهنامه و تحلیل عرفانی هریک اشارهشود.
The attainment of knowledge is the most important goal of the philosophical, artistic and mystical efforts of the world of today and yesterday. The power of revelation is sometimes exercised with imagination and imagination; But many similarities and commonalities can be found between them. In this study, the aim is to examine mystical ideas in two works that seem to contradict mysticism, but research on them has shown that, despite the apparent contradictions, there are many similarities and commonalities in achieving knowledge. Shahnameh is not a mystical work. However, the origin of mysticism is the God-seeking nature of man and no heart can be found in which there is no sign of mystical tendencies and thoughts. Some of the mythological and epic characters of Shahnameh are the gods of Rig Veda religious songs; After the advent of Ashuzardasht and the spread of monotheism, they appeared in the form of gods and kings in the first epic work, Avesta, and after Islam, they became the great kings and heroes of Shahnameh; in the history of these men and in some other The stories of Shahnameh come to discussions in which Ferdowsi's poetry becomes more like a mystical allegorical system. In this research, while introducing these characters to the mythical background and their evolution from the Vedas to Avesta and Shahnameh and analysis Mystical mention of each.
Machine summary:
تجلی عرفانی خدایان ودایی در اوستا و شاهنامه زهره سرمد 1 چکیده: دستیابی به معرفت، مهمترین هدفِ تلاش های فلسفی، هنری و عرفانی دنیای دیروز و امروز بشر است که آگاهی از این حقیقت و رسیدن به آن، اگرچه متفاوت و دارای جلوههای گوناگون است، و هرچند گاه بهمدد عقل، گاه به نیروی وحی و گاه با خیالانگیزی و تخیل انجاممیپذیرد؛ اما میتوان همسانیها و اشتراکات فراوانی بین آنها یافت.
تعدادی از شخصیتهای اساطیری و حماسی شاهنامه ،خدایان نغمههای مذهبی ریگودا هستند؛ که پس از ظهور اشوزردشت و رواج یکتاپرستی، بهصورت ایزدان و شاهان، در نخستین اثر حماسی یعنی اوستا جلوهگرشدند و پس از اسلام، بهصورت شاهان و پهلوانان بزرگ شاهنامه درآمدند؛ در سرگذشت این مردان و نیز در برخی دیگر از داستانهای شاهنامه به مباحثی برمیخوریم که دراثنای آن، شعر فردوسی بیشتر شبیه یک منظومه تمثیلی عرفانی میشود.
در برخی از روایات زرتشتی، آفرینشهای ششگانه از وجود خود اورمزد پدیدارشدهاست، که تداعی بخش خلقت جهان از یک موجود غولپیکر است ، این اسطوره ، برگرفته از باورهای بینالنهرینی است که بهنظر میرسد شباهت ظاهری جهان به انسان و تقّرب به پروردگار ،چنین اسطورهای را شکلدادهباشد، همچنین اعتقاد به خلقت از موجود غولپیکر به مباحث قربانی و آیین های مربوط به آن اشارهمیشود و اما یمه، یمه انسانی از نسل خدایان است، خدایی که بهقصدی معین بر زمین ظاهر شدهاست در فکر بشر آن روزگار، همچنان که هر کودکی از یک پدر و مادر به دنیا میآید ،خدایان صاحب پدر، مادر و خانواده هستند، یمه نیز از این قاعده مستثنا نیست.