Abstract:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی غزل از دیدگاه استعاره مفهومی (لیکاف، ۱۹۸۰) میپردازد. پیکره زبانی این پژوهش شامل ۲۴ غزل (۱۸۹ بیت) از زبانهای فارسی، ترکی آذربایجانی و انگلیسی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که پربسامدترین حوزه مقصد در نظام مفهومی شعرا در غزل حوزه «عشق» است. همچنین، استعارههای مفهومی غالب در حوزه عشق، با توجه به دیدگاه لیکاف، در زبانهای فارسی، ترکی و انگلیسی بدین قرار است: الف) زبان فارسی: عشق سفر است، عشق شراب است، عشق پیوند است، عشق آتش است، عشق بیداری است، عشق معامله است. ب) زبان ترکی: عشق ظلم است، عشق ضرر است، عشق انتظار است، عشق چرخش/طواف است، عشق بهار است، عشق شراب است، عشق واعظ است. ج) زبان انگلیسی: عشق زنده است، عشق ناپایدار است، عشق تضاد است. از دیگر یافتههای مطالعه حاضر این است که در برخی از غزلها صورت زبانی شعر در بسامد وقوع استعاره موثر میباشد. به عبارت دیگر، فرم زبانی در غزل میتواند بر نوع و میزان استفاده شاعر از استعاره تاثیر مستقیم داشته باشد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که استعاره مفهومی غالب در غزل همان هسته تشکیلدهنده و ایجادکننده شعر میباشد. استعاره مفهومی مذکور از ابتدای تشکیل غزل به عنوان نیروی محرک شاعر بوده و احتمالا شاعر را به گفتن شعر واداشته است.
This study aims to consider ghazal/sonnet from conceptual metaphor perspective (Lakoff, 1980). The corpus used in the study contains 24 poems (189 couplets) in Persian, Azerbaijani Turkish and English. The results of the paper show that the most frequent target domain in ghazal is “love”. Moreover, central conceptual metaphors in “love” are: A) in Persian: LOVE IS JOURNEY, LOVE IS WINE, LOVE IS TIE, LOVE IS FIRE, LOVE IS AWAKENING, LOVE IS DEAL. B) in Azerbaijani Turkish: LOVE IS OPPRESSION, LOVE IS WAITING, LOVE IS TURNING/TAWAF, LOVE IS SPRING, LOVE IS WINE, LOVE IS SERMON. C) in English: LOVE IS LIVE, LOVE IS UNSTABLE, LOVE IS PARADOX. This study also confirms that linguistic form has a direct influence on conceptual metaphor occurrence in ghazal. According to the findings of the current paper, the central conceptual metaphor plays a key role in versification. That is, central conceptual metaphor in ghazal seems to be the stimulus to the poet.
Machine summary:
به عبارت ديگر، اين پژهش برآن است تا با استفاده از رويکرد شناختي استعارة مفهومي به بررسي غزل در زبان هاي فارسي، ترکي و انگليسي بپردازد.
علاوه بر اين پژوهش ها، افراشي و مقيميزاده (١٣٩٣) استعارة مفهومي شرم در شعر کلاسيک فارسي را بررسي کرده و برخي ديگر نيز به ساير زبان هاي رايج در ايران ، ازجمله ترکي و کردي، پرداخته اند.
اما آنچه در تحقيق پيش رو آمده ، به اين شرح است : استخراج استعارة غالب در هر غزل و مشخص کردن حوزه هاي مبدأ و مقصد در استعاره هاي غالب در آن و بررسي تطبيقي استعاره در زبان هاي فارسي، ترکي و انگليسي براي پاسخ دادن به سؤالات تحقيق .
در زبان فارسي،ُ نه غزل شامل چهار غزل از سعدي (١٣٩٩)، چهار غزل از حافظ (١٣٩١) و يک غزل از شهريار (١٣٧٨)؛ در زبان ترکي،ُ نه غزل شامل چهار غزل از فضولي (١٣٨٤)، سه غزل از واحد (١٣٨٤)، يک غزل از شهريار (١٣٧٧) و يک غزل از صابر (١٩١٤)؛ در زبان انگليسي هشت غزل شامل سه غزل از شکسپير١٤، دو غزل از سر فليپ سيدني ١٥، يک غزل از وردزورث ١٦، يک غزل از وايات ١٧ و يک غزل از اسپنسر١٨ (٢٠٠٦ ,Abrams &Greenblatt ) بررسي شده است .
اين بدان معناست که در هريک از غزل هاي مورد بررسي در اين پژوهش ، شاعر از استعارة مفهومي واحدي استفاده کرده است .
٣. بحث و نتيجه در اين پژهش ، با استفاده از رويکرد شناختي استعارة مفهومي به بررسي تطبيقي غزل در زبان - هاي فارسي، ترکي و انگليسي پرداخته شد.