Abstract:
پنج کشور آسیای مرکزی بعد از فروپاشی شوروی و استقلال توانستند تقریبا بدون بحران و کشمکش و جنگ و درگیری و بی ثباتی، حاکمیت مستقل خود را تداوم بخشند. پرسش اصلی پژوهش این است که این پایداری سیاسی و حکومتی حاصل چه عواملی است؟ و نقش و تاثیر میراث شوروی چه اندازه بوده است؟ فرضیه ای که به آزمون گذشته شده و پاسخ گرفته ایم براین مبنا استوار است که تداوم حکمرانی رهبران حزبی پیشین و نیز سنت های پدرسالاری سیاسی ، در کنار میراث اثرگذار شوروی در بنیان نهادن نهادهای سیاسی و مدنی و اجتماعی در این جمهوری ها عامل چنین پایداری بوده است. هر یک از رهبران این جمهوری ها کوشش کردند مبانی مشروعیت و مقبولیت متناسب با سنت را برای خود بنا نهند و بر همان اساس حکومت مطلقه خود را تداوم بخشند. میراث ملت سازی لنین و استالین و سیاست های توسعه ای شوروی، در کنار هفتاد سال تجربه حکومت کردن افراد بومی ملیت ها تحت حکومت شوروی، و ترکیب آن با اقتدارگرایی سنتی باعث پایداری سیاسی و اجتماعی در جمهوری های آسیای مرکزی پس از استقلال شد. هدف اصلی این پژوهش درک پیچیدگی های سیاسی در آسیای مرکزی و کشف ریشه های تاریخی روندهای کنونی و تاثیر ملت-دولت سازی در این کشورها و مقایسه ای ظریف با همسایه آنها، افغانستان است که به علت شکل نگرفتن ملت-دولت و میراث بی اثر بریتانیا در مقایسه با شوروی، هنوز با بی ثباتی و ناپایداری مواجه است. برای انجام پژوهش علاوه بر بهره گیری از تجربیات شخصی و میدانی از منابع کتابخانه ای به روش تحلیل محتوایی رخدادهای تاریخی و نگاهی جامعه شناسانه استفاده شده است.
After the collapse of the Soviet Union and independence, the five countries of Central Asia have been able to endure their independent sovereignty without crisis, conflict, war, and instability. The main question of the present research states: which factor leads us to political and sovereign stability? And what has been the extent of the Soviet Union’s role and influence in this stability? The hypothesis and answer to this question is based on this foundation that the continuity of the former party leaders’ governance, traditions of political patriarchy, and the effective heritage of the Soviet Union in establishing political, civil, and social institutions in these countries have been the most important factors of this stability. Each of the leaders of these republics has tried to establish the foundations of legitimacy and acceptability on the basis of traditions and continue their authoritarian ruling on this basis. The heritage of Lenin and Stalin’s nation-building and Soviet Union’s developmental policies, as well as forty years of governing experience by indigenous people in these countries and its combination with traditional authoritarianism has led to political and social stability in Central Asian Republics after independence. The main purpose of the present research is to understand the political complexities in Central Asia and find the historical roots of contemporary trends and the effect of nation-building process in these countries and a delicate comparison with their neighbor, Afghanistan, which is faced with instability due to the absence of nation-building and the non-effective heritage of Britain. In this research, in addition to benefitting from personal and field experiences, library resources has been used on the basis of content analysis of historical events and sociological perspective.
Machine summary:
براي به آزمون گذاشتن فرضيه ،ضمن مروي بر تاريخ تحولات مردم و اقوام آسياي مرکزي در دوران پيش و هنگام و پس از شــوروي، تلاش مي شــود از گفتمان هاي مهم فکري در مورد ملت و دولت سازي و نيز قوم شناسي ٢ و جامعه شناسي تاريخي ٣ و پدر سالاري شرقي ٤بهره گرفته شود .
در اين باره منابعي زير قابل توجه اند: دو دولت ، برتراند بديع ترجمه احمد نقيب زاده - العبر تاريخ ابن خلدون ، ترجمه عبدالمحمد آيتي- جامعه شناسي تاريخي- تطبيقي دين ، ماکس وبر ترجمه علي راغب بود که آسياي مرکزي داوطلبانه دموکراسي را در نهايت خواهد پذيرفت (٢٠١٩ ,Cooley).
بنا بر نظر لوئيس ، ميراث تاريخي امپراتوري ، به ويژه آن شـــکلي از امپراتوري که در دوره شوروي در آسياي مرکزي ديده شد، از دو طريق مهم به ظهور نظام هاي سياسي اقتدارگرا کمک کرده اســت : اول ، ماهيت حاکميتي که در دوره پس از فروپاشــي شــوروي در آســياي مرکزي پديدار شد، مديون نگرش نخبگان ملي دوران شوروي نسبت به مرزهاي جمهوري هاي شوروي در آسياي مرکزي است و تا حدودي در نتيجه دخالت عميق در سياست بوروکراتيک منابع در دوره شــوروي اســت که به نوبه خود به ظهور نوعي از رژيم هاي اســتبدادي کمک کرد.