Abstract:
هدف پژوهش حاضرشناخت مؤلفه های شایستگی حرفه ای و ارائه مدلی از شایستگی های حرفه ای مدیران آموزشی دوره متوسطه دوم آموزش و پرورش استان لرستان بود. روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی می باشد، بر حسب نوع داده، آمیخته(کیفی-کمی) از نوع اکتشافی متوالی، بر حسب زمان گردآوری داده، مقطعی است. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، اساتید دانشگاهها، کارشناسان و صاحب نظران حوزه مدیریت آموزشی بود. برای تعیین نمونه های این پژوهش از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند استفاده شد و 14 خبره انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیۀ مدیران آموزشی دوره متوسطه دوم مدارس استان لرستان به تعداد 752 نفر بود. با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان تعداد 254 نفر به عنوان نمونه آزمودنی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه 58 گویه ای می باشد. روایی ابزار کمی، از طریق روایی سازه ای به تایید رسید و پایایی آن نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ در دامنه 72/0 تا 93/0 قرار گرفت. نتایج حاصل از اجرای پژوهش نشان داد که مهم ترین مولفه شایستگی حرفه ای در بین مدیران آموزشی دوره متوسطه دوم نظارت و راهنمایی، مدیریت دانش، ارزشیابی، تصمیمگیری، برنامهریزی، اخلاق حرفهای، خلاقیت و نوآوری، مهارت ارتباطی، مهارت مذاکره، سواد اطلاعاتی، کاربرد فناوریهای نوین در تدریس، مهارت استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات، پژوهش مداری، انجام پژوهشهای علمی و کاربردی، آشنایی با روشها و فنون تدریس و تشویق کارکنان به تدریس اثربخش می باشد.
The aim of the current research was to identify the components of professional
competence and provide a model of professional competence of educational managers
of the second secondary education in Lorestan province. The research method is
applied according to the purpose, mixed (qualitative-quantitative) according to the
type of data, sequential exploratory, cross-sectional according to the time of data
collection. The statistical population of the qualitative part of the research was
university professors, experts and experts in the field of educational management. To
determine the samples of this research, a targeted non-random sampling method was
used from 14 experts. The statistical population of the quantitative part included all
the educational managers of the second secondary school in Lorestan province,
numbering 752 people. Using Morgan's sample size table, 254 people were selected
as subjects. The research tool is a 58-item questionnaire. The validity of the
quantitative tool was confirmed through construct validity, and its reliability was
found in the range of 0.72 to 0.93 by calculating Cronbach's alpha. The results of the
research showed that the most important component of professional competence
among educational managers of the second secondary course is supervision and
guidance, knowledge management, evaluation, decision-making, planning,
professional ethics, creativity and innovation, communication skills, negotiation
skills, information literacy, The use of new technologies in teaching, the skill of using
information and communication technology, conducting research, conducting
scientific and applied research, familiarity with teaching methods and techniques, and
encouraging employees to teach are effective.
Machine summary:
نتايج حاصل از اجراي پژوهش نشان داد که مهم ترين مولفه شايستگي حرفه اي در بين مديران آموزشي دوره متوسطه دوم نظارت و راهنمايي، مديريت دانش ، ارزشيابي، تصميم گيري، برنامه ريزي، اخلاق حرفه اي، خلاقيت و نوآوري، مهارت ارتباطي، مهارت مذاکره، سواد اطلاعاتي، کاربرد فناوريهاي نوين در تدريس ، مهارت استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات، پژوهش مداري، انجام پژوهش هاي علمي و کاربردي، آشنايي با روشها و فنون تدريس و تشويق کارکنان به تدريس اثربخش مي باشد.
علاقه بند بر اين باور است که مديران آموزشي علاوه بر دانش و معلومات در زمينه آموزش و پرورش و روان شناسي و تسلط بر روش ها و مهارت هاي عملي، بايد به اندازه کافي سابقه آموزشي داشته باشند تا بتوانند مأموريت اصلي و مسائل و مشکلات کار خود را به درستي درک کنند، به علاوه از لحاظ شخصيتي، مستعد و پايبند اصول و موازين اخلاقي باشند تا بتوانند از کج روي ها و انحرافات در محيط آموزشي جلوگيري نمايند و با رفتار و کردار خود، نمونه و سرمش دانش آموزان قرار گيرند (علاقه بند، ١٤٠٠).
لازمه چنين مديريتي در محيط آموزشي آن است که شخص مدير از هدف ها و فراگردهاي آموزشي و پرورشي مطلع باشد، سازمان آموزشي و روابط رسمي و غير رسمي آن را به درستي بشناسد، جو سازماني مساعدي براي انجام وظايف و فعاليت هاي کارکنان به وجود آورد، از نيروهاي انساني و مادي موجود به طور مقتضي استفاده کند و بالاخره همکاري و مشارکت خود و زيردستان را در انجام امور، اساس مديريت و رهبري قرار دهد (ميرکمالي، ١٣٩٣).