Abstract:
جنگهای مردمی از مقولههایی است که در ادبیات نظامی از گذشته تا کنون مورد بحث و بررسی قرار گرفته و کارکرد و تأثیرشان بر تضمین امنیت ملی تجزیه و تحلیل شده است. با این حال، اغلب این تحلیلها تنها متکی به ملاحظات محیط امنیتی و نظم سیاسی و در پرتو مباحث تدوین و توفیق استراتژی امنیتی است، بدون اینکه به نقش نظم حقوقی (موازین نظم دهنده متکی به هنجارهای تظنیم کننده روابط جمعی) به نحو شایسته توجه شده و بهای لازم داده شود. نظر به اینکه مفهومشناسی و عناصر تعریف و تبیین جنگهای مردمی در ادبیات حقوقی الزاما تابع رویکردهای سیاسی و نظامی نیست، در این نوشتار به تحلیل رویکرد نظام حقوقی بینالمللی در خصوص جنگهای مردمی و چارچوب کارکرد قانونی آنها در راستای دفاع از تمامیت ارضی پرداخته شده و در این راستا، ادبیات دو حوزه متفاوت اما به هم پیوسته مذکور نیز مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفته و نگرشهای حقوقی راجع به مقاومتهای مسلحانه مردمی، تفکیک درگیریهای مسلحانه و جنگهای مطمح نظر در ادبیات نظامی که مبتنی بر نقش و حضور مردم در عرصه امنیتسازی هستند، بیان شده است. با نگرش بین رشته ای به این مقولهها میتوان درکی جامع از مفاهیم اساسی امنیت ملی ایجاد کرد و به راهبردهای ملی راجع به آنها نیز رهنمودهایی مقرون به صحت و جامعنگری را با پشتوانه عملی و حداکثرسازی قابلیتهای کارکردی و نتیجه بخش بودن آنها عرضه و پیشنهاد کرد.
Machine summary:
"با این حال، جنگهای چریکی به مفهوم حقوق جنگ، متضمن معنایی خاص از یک جنگ در کنار جنگهای رهایی بخش و نظایر آن نبوده، بلکه تنها شیوههای نامنظم بهکارگیری فنون و روشهای جنگی را مورد تأکید قرار میدهد که البته به دلیل فواید نظامی آن، ممکن است نه تنها سهولت بیشتری برای استفاده در جنگهای مردمی داشته باشد، بلکه در ارتشهای منظم(Regular Armies) نیز یگانهایی بدینمنظور سازماندهی گردند.
شرکت آحاد ملت در مقابله با دشمن تنها در صورتی از حمایت حقوق بشردوستانه برخوردار است که مردم در قالب سازماندهی نیروهای مسلح قرار گیرند (به صورت دائمی یا صرفا در مواقع اعلام حالت جنگ) یا اینکه مقاومتهای مردمی مسلحانه به صورت خودجوش برای دفاع از کوی و برزن در برابر خطر اشغال خارجی شکل بگیرد.
این شاخص از نظر حقوقی بسیار قابل توجه است؛ زیرا از نظر حقوق بینالملل بشردوستانه، مقاومتهای مسلحانه مردمی در قالب نهضتهای رهایی بخش یا مقاومتهای ارتجالی 1 ، الزاما در مقابل دشمن خارجی معنا مییابد و این جنگ، نوعی درگیری مسلحانه بینالمللی است (رد تعبیر مائو) که تعدیل شدن سطح سازمان یافتگی آن و حتی سازمان نیافته بودن مقاومتهای مسلحانه مردمی در برابر هجوم خارجی، موجب شکل گیری آن میشود 2 .
در این خصوص دو مسئلة اصلی قابل توجه است: تنها مصداق مشخص مقاومتهای مسلحانه مورد تأکید ماده فوق که میتواند محملی برای طرح جنگهای مردمی «سازمان نیافته» باشد، بند 6 است اما نوع شرایط دوگانهای که بر آنها تحمیل شده، مانع از اقدام به جنگ چریکی به صورت عملیات حمله و گریز به روش غافلگیری، مخفی شدن در گفته میشود که این نیروها به عنوان بخش غیررسمی در کنار اعضای رسمی نیروهای مسلح در طول تاریخ ایران وجود داشته و مورد استفاده قرار گرفته است."