Abstract:
کلیله و دمنه ازجمله آثار ادبی- سیاسی است که محققان عمدتا برای اثبات جنبۀ سیاسی داستان¬ها و تعیین نوع اندیشۀ سیاسی یا نوع روابط قدرت در آنها، به محتوای داستان¬ها پرداخته و از تأمل در ساختار حکایات بازمانده¬اند؛ درحالیکه مشهودترین دلالت برای درک موارد مذکور، ساختار این داستانهاست که با تعامل گفتوشنودی دو کارگزار روایی، یعنی رای و برهمن، بهمثابه پیوند دولت و دین، در تمام حکایات تداوم می¬یابد. این تحقیق با تأکید بر دلالت¬های زبانی روایی متن، درصدد بررسی روابط قدرت میان رای و برهمن و نیز تعیین میزان همخوانی داستانها با الگوی پیوند دولت و دین است. به همین منظور تعامل آن دو از منظر دو الگوی گفتمانکاوی با نام¬های «حق نوبت¬گیری» و «اصل پرسشگری»، در کلیله و دمنۀ ترجمة نصرالله منشی بررسی شدهاست و نتیجه نشان می¬دهد که غرض از تعامل گفتوشنودی «رای» با «برهمن»، علاوهبر تأکید بر پیوند دولت و دین، کسب مشروعیت برای رای است.
Machine summary:
سؤال اين است که آيا تعامل گفت وشنودي اين دو در ترجمة نصـرالله منشـي ، فـارغ از محتـواي سخنانشـان ، از منطق گفتگويي ٤ به معنـاي اصـطلاحي آن پيـروي مـي کنـد، يـا رابطـه اي يـک سـويه و غيرهمتراز ميان آن دو شکل گرفته است ؟ آيـا راي کـه در جايگـاه قـدرت سياسـي قـرار گرفته است ، جانب برهمن را در شکل گيري معنا رعايت مـي کنـد يـا فقـط بـراي کسـب مشروعيت به برهمن اجازه مي دهد که دانايي خود را اظهار کند؟ اين مقاله پيوند دولت و دين را با استناد بـه مقدمـة کتـاب ، محـور انديشـة سياسـي کتاب کليله و دمنه فرض مي کند.
خلاصة تعبيري بـرهمن بـا ترکيـب «ايـن اسـت » شروع مي شود و شامل جمله يا جملاتي است که برهمن با بيان آنها سعي دارد هم پايان روايت را به مخاطب (راي ) اعلام کند و هم بر درستي پاسخي که داده است تأکيد نمايد: اين است داستان حذر از مکامن غدر و مکايد راي دشمن ، اگرچه در تضرع و تذلل مبالغت نمايد (٢٣٧)؛ اين است مثل خردمند روشن راي که فرصت مصالحت دشـمن بـه وقـت مصـلحت فائـت نگرداند و پس از حصول غرض ، از مراعات جانب حزم و احتياط غافل نباشد (٢٨١).
نظام نوبت گيري فوق در همة حکايت هاي کليله و دمنه جاري است ، با اين تفاوت که در دو حکايت اول - «شير و گاو» و «بازجست کار دمنه »- بـرهمن پايـان پاسـخ خـود را چنان مطرح نمي کند که نيازي به پرسش راي باشد: «هرگاه که دو دوسـت بـه مـداخلت شريري مبتلا گردند، هرآينه ميان ايشان جدائي افتد.