Abstract:
پیدایش شعر سپید در عصر حاضر نقطه عطفی در تاریخ زبان و ادبیات عربی بشمار می رود. با تولد این پدیده نوین شعری مفهوم کلی شعر و به ویژه موسیقی شعری دگرگون شد. بدین ترتیب در راستای فرآیند مذکور ساختار موسیقایی شعر معاصر عربی از بافت سنتی و کهن خود خارج شد و معماری کاملا متفاوتی پیدا کرد. معماری مذکور که در شکل گیری آن علاوه بر شاخص های کمی، شاخص های کیفی نیز به کار گرفته شده بود، بیشتر در فضای درونی شعر تحقق می یافت. امری که به نوبه خود کارکرد موسیقایی شعر معاصر عربی را نیز تحت الشعاع خود قرار داد. از این رو موسیقی شعری نه تنها یک پدیده صرف-آوایی (phonetical henomenon) بلکه یک عنصر فراگیر و همه جانبه ای بود که در سایه آن روابط گفتمانی و دیالکتیکی (Discursive & Dialectical relations) بین کنش های فکری و عاطفی و ساختهای زبانی متن شعری ایجاد شده بود. امری که در نهایت گواهی بر غنا و ژرفای موسیقایی در شعر سپید بود.
At present، arising of blank verse is assumed as a turning point in Arabic language and literature. By birth of poetic modern phenomenon، verse total meaning and especially its poetic music were transformed. As a result، in the course of the given process، musical structure of contemporary Arabic verse exited from its traditional and ancient texture and reached to a completely different architecture. The aforesaid architecture، in which qualitative parameters have been adopted in its formation rather than quantitative ones، has been realized in verse internal space. This was، in turn، overshadowed musical performance of Arabic contemporary verse as well. Hence، musical verse was deemed not only as a Phonetic Phenomenon، but a broad- based and comprehensive element under its light the Discursive and Dialectical Relations have been established among intellectual، emotional actions and lingual structures in poetical text; the fact that was an evident for musical richness and depth in Blank Verse
Machine summary:
"نمونۀ بارز این نوع ایقاع را میتوان در قصیدهای از محمد ماغوط با عنوان«الظل و الهجیر»مشاهده کرد که از مجموعۀ«الفرح لیس منتهی»برگرفته شده است: نزرع فی الهجیر و یأکلون فی الظل أسنانهم بیضاء کالأرز و أسناننا موحشة کالغابات صدورهم ناعمة کالحریر و صدورنا غبراء کساحات الإعدام و مع ذلک فنحن ملوک العالم: بیوتهم مغمورة بأوراق المصنفات و بیوتنا مغمورة بأوراق الخریف فی جیوبهم عناوین الرعد و الأنهار هم یملکون النوافذ و نحن نملک الریاح هم یملکون السفن و نحن نملک الأمواج هم یملکون الأوسمة و نحن نملک الوحل هم یملکون الأسوار و الشرفات و نحن نملک الحبال الخناج و الآن، هیا لننام علی الأرصفة یا حبیبتی(الماغوظ،مختارات من شعره،صص 183 و 184) با اندکی تأمل در متن شعری یادشده شاهد حضور دو موج فکری مختلف در شعر میشویم که در نهایت به شکلگیری ایقاع دوگانهای در فضای موسیقایی شعر میانجامد.
وی در تعریف نغماهنگ میگوید:«ان عبارت است از تغییر آوایی کلمات یک عبارت با بالا و پایین آوردن امواج صوتی ان به منظور بیان تنوع معنایی موجود در ان عبارت»(مناف،ص 134)با توجه به آنچه گفته شد میتوان به نقش و جایگاه بالای این عنصر در شکل دادن به کلیت موسیقایی شعر مدرن عربی و بهویژه شعر سپید که بر اساس نگرشهای مبتین بر اصل خوانش محوری به وجود آمده است،بیش از پیش پی برد.
در قصیدۀ«جسد»أدونیس این پدیدۀ نوین موسیقایی به خوبی به تصویر کشیده است: «جسد» و سقط غزوک علی (أدونیس،ص 290) با اندکی تأمل و ژرفاندیشی در فضای نوشتاری قصیده موج فکری حاکم بر روابط ساختهای مختلف شعری که در معماری نوشتاری متن یادشده به تصویر کشیده شده است، بخوبی نمایان میباشد."