چکیده:
حکومت تقریبا پنج ساله حضرت علی (ع)، نمونه ای ماندگار از نظام سیاسی اسلام و شیوه زمامداری مبتنی بر دین و عدالت و آزادی را به بشریت ارائه داد که می توان با بازکاوی بایسته و سنجیده آن، رهیافت هایی مطلوب را برای مدیریت جامعه در دنیای کنونی به دست آورد و به کار بست. حکومت علوی بر مبانی و شاخصه های مهمی استوار بود که به رغم چالش های بسیار فراروی آن، هدف ها و مسئولیت های سترگی را نیز در آرمان خود داشت. تحقق این اهداف و مسئولیت ها، مستلزم طراحی ساختار و شیوه مدیریتی و سازمانی کارآمد و کارگزارانی شایسته بود که حضرت علی (ع) این نظام را سامان بخشید تا درپرتو آن بتواند دین داری، عدالت گرایی و امنیت کامل را در جامعه اسلامی برقرار سازد. در این مقاله، مبانی و شاخصه های مهم حکومت علوی که آن را از سایر حکومت های مبتنی بر قدرت طلبی، منفعت گرایی، ظلم محور و خودکامه با اهداف ناچیز دنیوی متمایز می سازد، بررسی می شود.
خلاصه ماشینی:
"(ﺑﺮای ﻣﺒﺤﺜﻲ ﺗﻔﺼﻴﻠﻲ درﺑﺎرة اﻳﻦ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎهﻫـﺎ و ﻧﻘﺪ و ارزﻳﺎﺑﻲ آﻧﻬﺎ،← ﺟﻌﻔﺮﭘﻴﺸﻪﻓﺮد، 1831اﻟﻒ: 601-36) اﻣﺎ ﭼﺮا ﺑﺎ وﺟﻮد ﻧﺼـﻮص و ﺗﺼـﺮﻳﺤﺎت ﻓـﺮاوان ﭘﻴـﺎﻣﺒﺮ اﺳـﻼم (ص) ﺑـﺮ اﻣﺎﻣـﺖ و ﺧﻼﻓﺖ ﺣﻀﺮت ﻋﻠﻲ (ع) ﭘﺲ از ﺧﻮد، ﺧﻼﻓﺖ ﺟﺎﻣﻌﺔ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای دﻳﮕﺮی اداﻣﻪ ﻳﺎﻓﺖ و ﭼﺮا آن ﺣﻀﺮت (ع) از ﺣﻖ ﺧﻮﻳﺶ ﻛﻨﺎره ﮔﺮﻓﺖ و ﺣﺘـﻲ ﺑـﺎ ﺧﻠﻴﻔـﺔ اول ﺑﻴﻌـﺖ ﻛﺮد و درﺧﻮاﺳﺖﻫﺎی ﻛﺴﺎﻧﻲ ﭼﻮن ﻋﺒﺎسﺑﻦﻋﺒﺪاﻟﻤﻄﻠﺐ (← اﺑﻦﻗﺘﻴﺒـﻪ دﻳﻨـﻮری، 0831: 02) و اﺑﻮﺳﻔﻴﺎن (اﺑﻦ اﺑـﻲ اﻟﺤﺪﻳـﺪ، 4041: 1/122؛ اﺑـﻦ اﺛﻴـﺮ، 4431: 2/41-31؛ ﺑـﻼذری، 4241: 172) را ﺑﺮای ﻫﻤﻜﺎری ﺑﺎ ﺧﻮد ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺖ؟ ﭘﺎﺳﺦ اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ را ﺧﻮد آن ﺣﻀـﺮت (ع) در اﻫﺘﻤﺎم اﻳﺸﺎن ﺑﻪ ﺣﻔﻆ دﻳﻦ ﻧﻮﭘﺎی اﺳـﻼم درﺑﺮاﺑـﺮ ﺧﻄﺮﻫـﺎی ﻣﺘﻌـﺪدی ﻛـﻪ آن را ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻲﻛﺮد، ﻣﻲداﻧﺴﺖ و اﻳﻨﻜﻪ از ﺑﻪراهاﻧﺪاﺧﺘﻦ ﻛﺸﺘﺎر و ﺧﻮﻧﺮﻳﺰی درﻣﻴـﺎن ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎن ﺑﻴﺰار ﺑﻮده اﺳﺖ: دﺳﺖ ﻧﮕﺎه داﺷﺘﻢ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ دﻳﺪم ﮔﺮوﻫﻲ از ﻣﺮدم ﻣﺮﺗﺪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ و از اﺳـﻼم ﺑﺮﻣـﻲ ﮔﺮدﻧـﺪ و ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ دﻳﻦ ﻣﺤﻤﺪ (ص) را ازﺑﻴﻦ ﺑﺒﺮﻧﺪ.
(ﻧﻬﺞاﻟﺒﻼﻏﻪ، 9731: خ 3/84) ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، از دﻳﺪﮔﺎه ﺣﻀﺮت ﻋﻠﻲ (ع)، ﭘﺲ از اﻧﻌﻘﺎد اﻣﺮ اﻣﺎﻣﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮر ﻣﺮدم ﺑﻪوﻳﮋه ﻣﻬﺎﺟﺮ و اﻧﺼﺎر (اﻫﻞ ﺧﺒﺮه و ﻣﻮرد اﻋﺘﻤﺎد ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ) ﺻﻮرت رﺳﻤﻲ ﻣﻲﮔﻴﺮد، اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﻮرد رﺿﺎﻳﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ اﺳﺖ و اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮده ﺑﺎﺷﺪ، اﺟﺎزة ﺑﺮﮔﺸﺖ و ﻧﻘﺾ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﺪارد و آن ﻛﺲ ﻛﻪ ﻏﺎﻳﺐ ﺑﻮده ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ دﻳﮕﺮی را ﺑﻪﻋﻨﻮان زﻣﺎﻣﺪار اﺧﺘﻴﺎر ﻛﻨﺪ(ﻫﻤﺎن: خ 371/823)21؛ و اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪﺳﺒﺐ ﻋﻴﺐﺟﻮﻳﻲ ﻳﺎ ﺑﺮاﺛﺮ ﺑﺪﻋﺘﻲ، از ﺟﺮﮔﺔ اﻫﻞ ﺧﺒﺮه ﺧﺎرج ﺷﺪ و ﺑﺮ اﻣﺎم ﺧﻮد ﺧﺮوج ﻛﺮد، ﺑﺎﻳﺪ او را ﺑﻪ راﻫﻲ ﻛﻪ از آن ﺧﺮوج ﻛﺮده اﺳﺖ، ﺑﺎزﮔﺮداﻧﻨﺪ و اﮔﺮ اﻣﺘﻨﺎع ﻛﺮد، ﺑﻪدﻟﻴﻞ ﭘﻴﺮوی از ﻏﻴﺮ راه ﻣﺆﻣﻨﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ او ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ (ﻫﻤﺎن: ن 6/684-584)."