چکیده:
بیش از 30 سال پیش، اصطلاح نوروفلسفه برای توصیف حوزه ی جدید و نوظهور پژوهش های میان رشته ای ابداع شد. این اصطلاح با انتشار کتاب نوروفلسفه (1986) توسط پاتریشیا چرچلند وارد بحث های فلسفی شد که هدف آن معرفی نوروساینس به فیلسوفان و معرفی فلسفه به نوروساینتیست ها و با تاکید بیشتر بر مورد اول بود. نوروفلسفه تمایل خاصی برای کسانی که اعتقاد به فیزیک نگری دارند ایجاد می کند؛ چنانکه برای مثال این شاخه از علم به خوبی توانسته است شکاف بین آگاهی و پدیده های فیزیکی را پر کند. این اصطلاح منعکس کننده تحولات بالقوه انقلابی است که در آن نظریه های مطرح در مورد ذهن با نتایج حاصل از نوروساینس درباره سازماندهی مغز ترکیب می شوند. هدف این حوزه ایجاد همکاری بین نوروساینس، روانشناسی، ژنتیک، زیست شناسی تکاملی و فلسفه است که منجر به درک بهتر ذهن انسان می شود.
خلاصه ماشینی:
-تاريخ وصول : ١٣٩١/٧/١٥ ، تأييد نهايي: ١٣٩١/١٢/٢ خاس ت گاه نوروفلسفه اصطلاح نوروفلسفه (neurophilosophy) اغلب به طور صريح و يا ضمني براي توصيف بررسيهاي انجام شده در مورد نظريه هاي فلسفي در ارتباط با نوروساي ن س (Neuroscience) به کار ميرود(٢٠٠٤ ,Northoff).
از سوي ديگر، چرچلند در کت ـاب ديگ ـر خود تحت عنــوان دورنماي محاسباتي عصبي(A Neurocomputational Perspective) به بسط اين موضوع و اصطلاح پرداخته و همچنين در کتاب نوروفلسفه کار (Neurophilosophy at Work) که در سال ٢٠٠٧ به چاپ رسيد، توضيحات مبسوط ت ري اراه ئ کرده است .
نخست ، کتاب فلسفه و نوروساينس (Philosophy and Neuroscience) ن وشته بچتل (Bechtel) و همکاران که در سال ٢٠٠١ منتشر شده است و ديگري کتاب راهنماي آکسفورد براي فلسفه و نوروساين س (The Oxford Handbook of Philosophy and Neuroscience) نوشته بيکل (Bickle) که در سال ٢٠٠٩ انتشار يافت .
ازجمل ة اين مسائل غامض ميتوان به آگاهي (Consciousness) (٢٠٠١ ,Koch &Crick )، تصميمگيري(٢٠٠٩,Churchland)، اراده ي آزاد(٢٠٠٩ ,Clark)، شادي(٢٠٠٩ ,Flanagan)، زبان (a,b٢٠٠٠ ,Bechtel)، يادگيري (٢٠٠٩ ,Machamer)، حافظه (٢٠٠٩ ,Bechtel)، تح ــريـک (٢٠٠٩ ,Landreth)، ن ـورواخ ــلاق (٢٠٠٩ ,Roskies)، درد (٢٠٠١ ,Hardcastle ;٢٠٠٩ ,Stewart &Hardcastle )، بازنمايي (٢٠٠١ ,Bechtel) و ذهنيت (٢٠٠٩ ,Mandik) اشاره کرد؛ هرچند مسائل مطرح شده صرفا محدود به موارد فوق نيست .
از سوي ديگر، بايد به اين نکته اشاره کرد که روند حاضر در نوروفلسفه بدنبال يافتههاي نوروساينس براي پاسخگويي به سوالات مطرح شده در فلسف ة اخلاق است .
چنانکه پيش از اين بيان شد، روند حاضر در نوروفلسفه بدنبال يافتههاي نوروساينس براي پاسخگويي به سوالات مطرح شده در فلسفه ي اخلاق است .