چکیده:
ولایت فقیه و نیابت عامه فقها و نیابت خاصه اصحاب، از عصر ائمه در کلام و سیره عملی آنها جریان داشته است. در عصر غیبت نیز در کتابهای مختلف فقهی بحث ولایت و نیابت عامه فقها مطرح شده است. سوال اصلی این تحقیق آن است که تحقق عملی ولایت فقیه در عصر غیبت چگونه بوده است؟ آیا ولایت فقیه در مقام عمل، فقط در دوران جمهوری اسلامی اجرا شد یا سابقه تاریخی هم دارد؟ برای پاسخ به این سوال به بررسی تاریخی این مساله در دوران معاصر که دوران حاکمیت سلاطین شیعه بوده، پرداخته ایم و میزان حضور عینی و عملی فقها در حکومت و اعمال ولایت آنها را بررسی کرده ایم. فرضیه این تحقیق آن است که از زمان ظهور صفویه تا تاسیس نظام جمهوری اسلامی، به دلیل شکل گیری حکومت شیعه و رسمیت تشیع، فقهای شیعه بسیار بیشتر از گذشته ـ در حد مقدورـ به اعمال ولایت پرداخته اند و مناصب حکومتی فقیه را بر عهده گرفته اند. هر چه از دوره صفویه به دوران جمهوری اسلامی نزدیک تر می شویم این قدر مقدور، افزایش یافته و مناصب بر عهده گرفته شده توسط فقها بیشتر شده تا اینکه در نظام جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده و به طور رسمی، ساختار حکومت بر مبنای ولایت فقیه طراحی شده و مقام اول رسمی مملکت، شخص ولی فقیه قرار داده شده است.
خلاصه ماشینی:
لذا نوع استدلال فقهی علمای شیعه برای بهدستگرفتن مناصب حکومتی، بر اساس نیابت از امام( و ولایتی است که آنها به اذن امام دارند، حتی در دوره شاهطهماسب، مبنا و معیار مشارکت و حضور علما در دولت، بحث همکاری با سلطان عادل یا جائر و اعطای ظاهری منصب و امارت توسط سلطان نبود، بلکه معیار این بود که حکومت متعلق به فقیه بوده و فقیه جامعالشرائط یا به تعبیر آن روز مجتهدالزمانی در عصر غیبت تمام اختیارات امام معصوم( را دارد (جعفریان، 1387، ص376-375).
البته این نکته، قابل ذکر است که از لحاظ ساختار نظام سیاسی، مناصب حکومتی علما تحت نظر شاه بود و افراد آن مستقیم یا غیر مستقیم توسط شاه، تعیین میشدند؛ هرچند از لحاظ نظری، حضور علما در مناصب حکومتی در دوره صفویه بر اساس نیابت و ولایت آنها از جانب ائمه، تبیین میشد و بنا بر گزارش جهانگردان خارجی در دورههای اخیر حکومت صفوی، این مسأله، باور عمومی ایرانیان بهحساب میآمد و تبدیل به یکی از عناصر اصلی فرهنگ سیاسی ایرانیان شد؛ چنانکه کمپفر در ارتباط با نگاه مردم به جایگاه فقها و مجتهدین در حاکمیت مینویسد: شگفت آنکه متألهین و عالمین به کتاب نیز در اعتقاد به مجتهد با مردم سادهدل شریکند و میپندارند که طبق آیین خداوند، پیشوایی روحانی مردم و قیادت مسلمین به عهدة مجتهد گذاشته شده است؛ در حالی که فرمانروا، تنها وظیفه دارد به حفظ و اجرای نظرات وی همت گمارد.