چکیده:
هدف از این مطالعه تعیین ارتباط متغیرهای نظریه خود مختاری (نیاز خودمختاری، شایستگی و وابستگی) با هوش اجتماعی در دانشجویان می باشد. مطالعه حاضر یک بررسی پیمایشی از نوع همبستگی میباشد. از میان دانشجویان دانشگاه آزاد زنجان تعداد 386 نفر با دامنه سنی 39-18 و با میانگین سنی (11/ 3) 96/ 21 با روش نمونه گیری تصادفی طبقهای به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. آزمودنیها پرسشنامههای مقیاس رضایتمندی از نیازهای اساسی روانشناختی و مقیاس هوش اجتماعی را تکمیل نمودند و از روش همبستگی پیرسون برای تعیین رابطه استفاده شد. نتایج نشان داد که افزایش رضایتمندی از نیاز خودمختاری و شایستگی به طور مثبت با هوش اجتماعی رابطه دارد در حالی که رضایتمندی از نیاز وابستگی با هوش اجتماعی رابطه منفی داشت. همچنین نتایج حاصل از بررسی فرضیه ارتباط جنسیت با هوش اجتماعی هیچ ارتباطی را بین این دو متغیر نشان نداد. رضایتمندی از نیازهای اساسی روانشناختی میتواند در تقویت هوش اجتماعی موثر باشد ولی بررسی ارتباط بین این دو متغیر هنوز در آغاز راه خود است.
The aim of the present study was to determine the relationship between the variables of autonomy theory (autonomy need, merit and dependency) with the students´ social intelligence. The statistical population included 386 Zanjan Islamic Azad University students with age range from 18 to 39. The sampling method was stratified sampling. To gather the data two kinds of questionnaires namely. Psychological need satisfaction scale and the social intelligence scale were used. The descriptive and inferential statistics (Pearson's correlation) were used to test the hypotheses. The results showed that there was a positive signification difference between the autonomy and merit need satisfaction with social intelligence, while there was a negative significant difference between the dependency need satisfactions with social intelligence. The results also showed that there wasn’t any relationship between gender and social intelligence. The satisfaction of the essential psychological needs can be effective on increasing social intelligence but it is still in its primary stages.
خلاصه ماشینی:
"ابزارهای اندازه گیری: در این پژوهش از دو نوع پرسشنامه استاندارد شده برای جمع آوری اطلاعات مربوط به آزمون گروهی اشکال نهفته (GEFT) برای ارزیابی سبکهای شناختی وابسته به زمینه/ نابسته به زمینه و همچنین پرسشنامه استاندارد شده استراتژیهای انگیزشی برای یادگیری (MSLQ) جهت شناسایی شیوههای مطالعه استفاده شده است.
فرضیه اول تحقیق: بین سبکهای شناختی (وابسته/نابسته به زمینه) و شیوههای مطالعه و یادگیری دانشآموزان دختر مورد مطالعه رابطه وجود دارد.
نتایج آزمون یکنواختی واریانسها برای متغیر رشتههای تحصیلی دانشآموزان و شیوههای یادگیری متغیرها منبع تغییرات مجموع مجذورات df میانگین مجذورات F p شیوههای مطالعه و یادگیری دانش آموزان بین گروهی درون گروهی 77/921 43/33488 2 361 88/460 76/92 96/4 007/0 جدول (7) بیانگر شاخصهای توصیفی و نتایج آزمون F برای مقایسه میانگین متغیر سبکهای شناختی با تفکیک رشتههای تحصیلی است که نشان میدهد در این متغیر، تفاوت میانگینهای گروهها معنادار است.
با توجه به مطالب ذکر شده و بر اساس نتیجه حاصله از این فرضیه میتوان گفت که سبکهای شناختی به صورت مستقیم میتواند منجر به بهبود شیوههای یادگیری در بین دانشآموزان و دانشجویان گردد، اما با توجه به رابطه تقریبا ضعیفی که در یافته ها به دست آمد میتوان گفت که در بین دانشآموزان و مدارس روشهای صحیح مطالعه و سبکهای شناختی تقریبا مبحثی مبهم و گمنام میباشد، لذا در صورت آموزش روشهای صحیح مطالعه و همچنین انتخاب سبکهای صحیح شناختی به دانشآموزان میتوان در آینده شاهد پیشرفت چشمگیر آنها در امر یادگیری و آموزشی بود.
از آنجا که نتایج پژوهش نشان داد، شیوههای مطالعه و یادگیری در بین دانشآموزان رشتههای انسانی در سطح پائین میباشد، لذا پیشنهاد میشود برای دانشآموزان این رشته تحصیلی روشهای صحیح مطالعه و یادگیری آموزش داده شود."