چکیده:
چکیده جوزف نای از متفکران و بنیانگذاران اصلی نظریۀ نولیبرالیسم در روابط بینالملل است. آثار و نوشتههای نای در باب سرشت قدرت، جایگاه ایالات متحده در سلسلهمراتب قدرت جهانی و آیندة قدرت در عصر اطلاعات باعث شده است که بسیاری وی را در شمار نظریهپردازان مفهوم قدرت به حساب آورند. این مهم بهویژه با طرح ایدة «قدرت نرم» از جانب نای در دهة 1990 تقویت شد. مقالة حاضر ضمن معرفی دیدگاه نای پیرامون قدرت، قبض و بسط این مفهوم در سامان فکری وی، کاستیهای فلسفی، نظری و عملی دیدگاه او و نسبت اندیشههایش با بحثهای تئوریک قدرت را در روابط بینالملل واکاوی میکند. مدعای پژوهش این است که تکاپوی نای در حوزۀ قدرت امکانات جدیدی را برای فهم قدرت ورای نظریهپردازی اندیشمندان کلاسیک از این مفهوم ارائه نمیدهد، بلکه پویش فکری وی در حد بازتعریف و بسط سازوکارهای اعمال ارادهگرایانة قدرت قابل فهم است.
خلاصه ماشینی:
بخش های گوناگون مقاله بدین صورت است که نخسـت بـه خاسـتگاه فکـری نـای و تکامل اندیشة وی متناسب با تحولات سیاسی ـ اقتصادی بین المللی ، به ویژه فـراز و فـرود قدرت امریکا در نظام اقتصاد سیاسی بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم ، می پـردازد؛ سـپس سرشت و مختصات قدرت نرم نزد نای ، محدودیت ها و کاربردهـای ایـن شـق از قـدرت ، تغییر شرایط و زمینه های قدرت در سیاست بین الملل و چگونگی اهمیت یافتن قـدرت نـرم واکاوی می شود.
Source: (Colin, 2002: 20-21) برایند تلاش های فکری نای ، نقد تلقی آنارشیک از نظام بین الملل ، نقد دولت محوری در سیستم بین الملل ، نمایاندن کاستی های کاربرد قدرت نظامی در مواجهه بـا تهدیـدات نوین ، رد تلقی از امنیت به مثابة سیاسـت اعلـی (high politics) و دیگـر موضـوعات از جمله مسائل اقتصادی به مثابة سیاست هـای ادنـی (low politics)، بـه منزلـة مفروضـات اصلی پارادایم واقع گرایی بود.
در واقع یکی از مهم ترین بحث هایی کـه نـای بـه خصـوص در دهـة ١٩٩٠ در حیات فکری و اجرایی خود با آن مواجه شد، موضـع گیـری در مقابـل مفهـوم و ماهیت هژمونی و نظم در اقتصاد بین الملل و در شرایطی بود که ایالات متحـده در مقایسـه با گذشته توان پرداخت هزینة عملکرد روان نظام اقتصاد بین الملل در چهارچوب رژیم های بین المللی (international regim) را نداشت .