چکیده:
هوسرل با آغاز از جهان آگاهی اگو و تاکید وسواسگونه بر ماندن در این قلمرو، متهم به نادیده گرفتن غیریت مطلق «دیگری» و تقلیل آن به حضور آگاهی است. وی با تقلیل «دیگری» اخلاق را از دست میدهد و بنابراین خشونت را در گفتمان پدیدهشناسی نهادینه میکند. در این مقاله ابتدا به جوانب مختلف این نقد بنیادین میپردازیم، و در ادامه با ارائهی خوانشی از هوسرل تلاش میکنیم از او در مقابل این نقد دفاع کنیم. هوسرل در آغاز پدیدهشناسی را به گونهای طرح میکند که مستعد چنین نقدهایی است، اما در ادامه تأکید میکند که باید پدیدهشناسی را از بعد تجربی آن رها کرد و به شیوهای ایدهتیک آن را پیش برد. نشان خواهیم داد که با قرار دادن پدیدهشناسی در قلمرو ایدهتیکاش میتوان به این نقدها پاسخ داد.
خلاصه ماشینی:
هنگام نصيحت کردن هم گاهي اين رابطه ي نامتقارن شکل ميگيرد، و همين ناديده گرفتن سوژه ي ديگري که اکنون به جاي سخن گفتن تنها بايد بشنود، آن هم نه به عنوان يک مخاطب ، که مخاطب بودن يکي از وجوه ماهوي «سوژه » است ، بلکه به عنوان سرزميني مورد تعرض و تجاوز واقع شده ، اين اقدام پيشاپيش ناموفق به قتل سوژه ي ديگر، باعث ميشود گاهي از نصيحت شدن بيزار باشيم .
به گفته ي دريدا هوسرل تقليل ناپذيري ناتماميت قصدي و بنابراين تقليل ناپذيري غيريت را نشان داد؛ و نيز نشان داد از آن جا که آگاهي تقليل ناپذير است ، اساسا ممکن نيست به خودآگاهي منجر شود و در حضور محض يک معرفت مطلق به خود نزديک شود(١٤٩ ,١٩٧٨ ,Derrida) اين نوع تعالي ـ تعالي تماميت نسبت به اجزايش ـ که در بطن آگاهي نهفته است ، خودآگاهي را آلوده ميسازد و به واسطه آن ، دامان ديگري، ديگري به عنوان تعديل اگو، را نيز ميگيرد.
» (١٣٢ ,١٩٧٨ ,Derrida) به نظر لويناس هوسرل با تبديل ديگري، به ويژه در تأملات دکارتي، به اوبژه اي که بر پايه ي حوزه تعلق اگو و از طريق حضور غيرمستقيم يکسان ساز تقويم ميشود، غيريت نامتناهي ديگري را تقليل ميدهد؛ و همراه با آن امکان اخلاق را از دست ميدهد.