چکیده:
هزار و یک شب کتابی چند ملیتی است که در طی سالیان متوالی نگارش یافته و چندین زبان و فرهنگ را تجربه کرده و از جایگاه ویژهای در میـان سـرزمین - های زادگاهش و چه بسا کشورهای غربی برخوردار است . راویـان و نقـالان ایـن اثر آگاهانه یا ناآگاهانه نامهای شخـصیت هـای داسـتان را بـه گونـه ای گـزینش نمودهاند که با کنش و شخصیت آنان بسیار همانندی دارد. در این اثنا نامگزینی زنان در کتابی که با کنش و حضور پررنگ زنان نقش گرفته اسـت و بـا دنیـایی رمـزی و سـمبولیک پیونـدی ناگسـستنی دارد بـسیار مهـم و ارزشـمند تلقـی می شود. مطالعة نامها در این کتاب به شناخت بیشتر این اثـر و افـشای هویـت زنان در تاریخ گمشدهشان یاری می رساند. در این مقاله کوشش شده است تا بـا رویکردی زنمدارانه و با توجه به طبقة اجتمـاعی زنـان نـامهـای زنـان و ارزش توصیفی آنان در هزار و یک شب نشان داده شود. جامعة آمـاری مـورد بررسـی ، حکایت های جلد اول هزار و یک شب ترجمة عبداللطیف تسوجی (نشر هرمس ) است . نتایج نشان می دهـد نـامگزینـی زنـان در ایـن کتـاب از جایگـاهی ویـژه برخوردار است و از نظـر آوایـی ، معنـایی و رمـزی بـا شخـصیت و کـنش آنـان پیوندهای ناگسستنی و معناداری دارد. مثالهای مختلف در بهرهگیری راویان از شیوههای مختلف ، این نظر را تایید می کند.
خلاصه ماشینی:
"با توجه عنوان پژوهش حاضر، زنان تاریخی نیز در این قصه ها نمایان هستند؛ از قبیل زبیده، زنان، خواهران و یا دختران برمکیان و زنانی چون شیرین که از نظر شکل شناسی اسم های داستانی ، چندان قابل ارزیابی نیستند و علت اینکه تنها در دوره ترجمة کتاب از چنین نام هایی برای نامگزینی شخصیت های قصه ها استفاده شده، سندیت بخشیدن به حاکمیت خلفای عباسی و نیز ماندگاری بیشتر قصه ها در لفاف خلافت بوده است .
در قصه های هزار و یک شب نیز این بار تحقیرآلود بر دوش بعضی از قصه ها سنگینی می کند؛ چنان که کاربرد نامها به صورت اسم جنس «زن»، «دختر» یا نامگذاری زنان بر اساس نام اولین فرزند پسر، وجود دارد و در شکل شدیدتر به صورت «فلانه »، «روسپی » و نظایر آن دیده می شود.
ثمینی در رمزگشایی از مکانهای عینی و سادة قصه های هزار و یک شب ، از اندورنی مخوفی برای شهرزاد نام می برد که این بانوی قصه گو در آن زندانی است و شامگاهان دیوارهایش را با قصه و حکایات آشنا می کند، او این اندرونی را به رحم مادر تأویل می کند (ثمینی ، ١٣٧٩: ٢٠٣) و ما از مفهوم زادن در بخش پایانی شهرزاد با این تأویل نویسنده، هماهنگ می شویم که شهرزاد هر شب ملک را به این فضای بسته باز می آورد تا در پایان دوباره او را «بزایاند» و حتی خود او نیز «زاده» شود."