خلاصه ماشینی:
نه قصد دفاع از جریان و مکتب فکری خاصی در میان است و نه کوبیدن و تخطئه جریان فکری و نگرش خاصی غرض است، بلکه سعی راقم سطور معطوف آن است که با مرور مختصری بر نزاعهای گذشته و چالشهای کنونی به توضیح و تبیین این مناقشه مهم یعنی نحوه و نوع رابطه یا عدم رابطه دین و فلسفه بپردازد و بکوشد تا نخست تصویر درستی از اصل مسئله ارائه دهد و البته به تناسب بحث و سیر طبیعی اندیشه به پاره ای کاستی ها یا احیانآ کژاندیشی ها، افراط گری ها و تفریط گرایی های زیانبار در این عرصه نیز اشارتی بیاورد و چون عرصه سخن فراخ است و ماهیت بحث نیز دشوار و سنگین، می کوشد تا صریح و بی ابهام سخن بگوید و البته به بصیرت و هوشمندی و درایت و نکته فهمی خوانندگان سخن شناس و نکته دان امید بسته است تا از این گفته های مجمل و فشرده، به تفصیل مطالب و فهم ژرف و گسترده مباحث روبیاورند و به درک حقیقت و صواب نایل شوند.
حتی در بحث حرکت، جسم، زمان، مکان که ظاهری طبیعی تر و علمی تر (یعنی مربوط به علوم طبیعی و غیر فلسفی) دارند باز از جنبه و حیثیت وجودی آنها سخن می رود و در این نظام فلسفی خاص، مسئله وجود مهمترین نقش را دارد و کوشش فیلسوف معطوف شناخت هستی اشیاست آنهم بگونه ای کلـی (علی وجه کلی) یعنی که هیچ موجود خاص جزئی معیـنی مورد نظر نیست (مشکل معروف مصداق یابی و تعیین مصداق یا مصداق شناسی که برخی منتقدان این فلسفه به آن اشاره کرده اند از همینجا پدید می آید) و می کوشد تا خواص عام هستی داشتن و موجود بودن را به نحو کلی بشناسد و معرفی کند.