چکیده:
یکی از موضوعات مهم در فلسفه اسلامی، اثبات جوهریت نفس است. ملاصدرا و ابنسینا با وجود اتفاق نظر در اصل جوهریت نفس در تفسیر و تبیین آن اختلاف نظر اساسی دارند. این اختلاف که به مباحث مهمی مانند تبیین نفس، تغییرات آن و رابطه آن با قوا نیز کشیده شده است، مسئله اصلی نوشتار حاضر است. براساس نظر ابنسینا موجودات ممکن مرکب از دو جزء تحلیلی ـ عقلی وجود و ماهیتند و مقسم مقولات نیز که جوهر و عرض در ذیل آنها قرار میگیرد، خود ماهیت است و تفاوت جوهر و عرض نیز به این است که وجود جوهر فینفسه و وجود عرض لغیره است. بر این مبنا، نفس جوهر مجردی است که افعال اختیاری تدبیری و ادراک امور کلی را انجام میدهد و دارای فروع یا قوایی است که افعال خود را بواسطه آنها به انجام میرساند. در این رویکرد، اختلاف نفوس انسانها از عالیترین تا پایینترین مرتبه به اعراض است و در جوهر هیچ تحولی ایجاد نمیشود. بعقیده ملاصدرا نیز عرض هیچگونه استقلالی در مقابل جوهر ندارد، از اینجهت، حقیقتی است وابسته که دارای وجود تبعی و لغیری است، اما بنا به اصل اصالت وجود که ملاک تشخص، وجود است، وجودی که مشخص معروض است، همان مصداق خود جوهر و مصداق همه اعراض است؛ یعنی یک وجود واحد است که مصداق انسان با اعراض مختلف است. نفس جوهری است از سنخ وجود، دارای وجود لنفسه و ذومراتب که اعراض آن از مراتب این حقیقت محسوب میشوند. قوای نفس شئون و مراتب نفسند و کمالاتی که نفس کسب میکند مرهون اتحاد او با صور ادراکی است.
خلاصه ماشینی:
بعقیده ملاصدرا نیز عرض هیچگونه استقلالی در مقابل جوهر ندارد، از اینجهت، حقیقتی است وابسته که دارای وجود تبعی و لغیری است، اما بنا به اصل اصالت وجود که ملاک تشخص، وجود است، وجودی که مشخص معروض است، همان مصداق خود جوهر و مصداق همه اعراض است؛ یعنی یک وجود واحد است که مصداق انسان با اعراض مختلف است.
ملاصدرا معتقد است نفس همواره نوعی تعلق و اضافه وجودی به بدن دارد و حقیقت ذات نفس از این حیثیت تعلقی و اضافی جدا نیست؛ به طوری که وجودش سراسر تعلقی و اضافی است و جدای از این حیثیت، وجود مستقل و لنفسه ندارد و تدبیر نفس برای بدن امری ذاتی است؛ یعنی مبدئیت نفس برای افعال و آثار حیاتی بدن ذاتی نفس است.
( ) در این دیدگاه، نفس امری مشکک و ذومراتب است، اما از نظر ابنسینا نفس جوهر مجردی است که نه مانند اجسام از ماده و صورت ترکیب یافته و نه امری مشکک دارای مراتب است (آنچنان که ملاصدرا معتقد است)، بلکه نفس از طریق ایجاد اعراضی در بدن که همان قوای جسمانی یا بدنی نفس است، با بدن که واقعیت دیگری غیر از نفس و قوای آن است، ارتباط تدبیری و تصرفی دارد؛ ارتباطی که موجب ترکیب حقیقی نفس و بدن و تحقق نوع طبیعی واحدی بنام انسان میشود، اما اعراض بسبب رابطه علی و معلولی با نفس از یکدیگر مستقل نیستند، هرچند که مغایر هم هستند.