چکیده:
رمان اجتماعی, عرصهای مناسب برای بازنمایی و بازآفرینی واقعیت اجتماعی در آیینة
ادبیات است. چالش میان سنت و مدرنیته از مضامینی است که از دورة مشروطه در
ادبیات فارسی بازتاب یافته و در هر دوره به شکلی متناسب با تحولات اجتماعی آن دوره
بازنمایی شده است. پس از انقلاب اسلامی» رمان اجتماعی رشد کمی و کیفی قابل توجهی
پیدا کرد و کمتر رمانی در این دوره وجود دارد که مضامین اجتماعی در آن طرح نشده
باشد. مسئلة اصلی این پژوهش, بررسی تقابل مفاهیم سنت و مدرنیسم در رمانهای
اجتماعی پس از انقلاب اسلامی است. هدف از پژوهش, بررسی و مقایسة تطبیقی رویکرد
نویسندگان به این موضوع, در دهة شصت. هفتاد و هشتاد شمسی است.
این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده است.
نتیجة پژوهش نشان میدهد که در رمانهای دهة شصت این تقابل به شکلی آشکار و بارزء
بهویژه در اعتراض به صنعتی شدن» مظاهر مادی مدرنیته و از دست رفتن سنتها دیده
میشود. اما در دهة هفتاد و هشتادء این تجربه درونی شده و به شکل تردید.ء سرگردانی و
گاه سنتگرایی بروز یافته است. در عین حال, پذیرش تحولاتی که در دهة شصت. یک
چالش محسوب میشد. در دهة هفتاد و هشتادء نشان دهندة حرکت روبهرشد مدرنیته
بهخصوص در جامعة شهری و طبقة تحصیل کرده است.
Social Novel is an applicatory area to reflect and recreate social realities in
the mirror of literature. The challenge between tradition and modernity is one
the themes that is reflected in the Persian literature from the constitutional
monarchy and is reflected in an appropriate manner with social changes of
every era. After the Islamic Revolution of Iran, social novel experienced
considerable quantitative and qualitative growth and there is few novels
which in this time which has not expressed social themes. The main problem
of this study is reviewing the conflict of tradition and modernity concepts in
social novels after the Islamic Revolution. The purpose of this study is
comparative reviewing and comparing of the authors’ approach toward this
issue in the three decades from 1360 to 1390 (1981 to 2011). This study is
done applying descriptive-analytic method and using library resources. The
result of this research shows that in Novels of 1360 to 1370 (1981 to 1991)
this conflict is reflected in a clear and manifest manner particularly in
objection to industrialization, the material looks of modernity and losing
traditions, but in 1370 to 1390 (1991 to 2011) this experience is internalized
and is manifested in form of suspicion, wandering, and traditionalism.
However, the acceptance of changes of first decade which were regarded as
serious challenges in second and third decade shows the flourishing
movement toward modernity particularly in city communities and educated
group.
خلاصه ماشینی:
نتیجة پژوهش نشان می دهد که در رمانهای دهة شصت این تقابل به شکلی آشکار و بارز، به ویژه در اعتراض به صنعتی شدن، مظاهر مادی مدرنیته و از دست رفتن سـنت هـا دیـده می شود، اما در دهة هفتاد و هشتاد، این تجربه درونی شده و به شکل تردید، سـرگردانی و گاه سنت گرایی بروز یافته است .
تلاش برای تغییر و مقابله با تفکر تقدیرگرا در رمان بادها خبر از تغییر فصل می دهند (١٣٨٤)، همواره بر این موضوع تأکید می شود کـه فرد می تواند با تلاش و کوشش ، قسمت و سرنوشت خود را تغییر دهد، بـه طـوری کـه مـی تـوان گفت ، بن مایة داستان تداوم زندگی و امید به بهتر شدن شرایط و ایجاد تغییر بر اثـر تجربـه هـای جدید است .
او آرزو دارد که زندگی اش را وقف این کار کنـد که مسائل مبتنی بر تقدیر را از قصه ها بیرون بکشد و سرنوشت مردم را به دست خودشان بدهـد؛ طوری که «رشته های پیوند با دنیا را خودشان خلق کنند نه حوادث دنیا» (همان جا) داستان با دنبال کردن خط سیر تحول راوی نیز این نتیجه را می گیرد که در صورت خواسـت و تلاش ، به رغم شرایط نامطلوب، فرد می تواند به خواسته هایش برسد، چنـان کـه راوی سـرانجام موفق به گرفتن دیپلم و معلمی (تغییر پایگاه اجتماعی ) می شـود و رعنـا نیـز بـا وجـودی کـه در منجلاب فساد غوطه ور است ، به کمک راوی و تحول خودش، به زندگی تازهای دست می یابد.