چکیده:
در تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام ،اولین فیلسوفی که پارادایم جامعه آرمانی را مطرح کرد،ابونصرفارابی بود. فارابی بنیانگذار فلسفه سیاسی در اسلام و همچنین نخستین کسی است که درباره مسایل سیاسی،اجتماعی و روشهای حکومتی و اصول کشورداری و شناخت جوامع از دیدی خاص سخن گفته است . او در ارائه این الگوی نظری،چشم اندازی عقلی را ارائه می دهد که بی شک ملهم از آراء افلاطون است . فارابی در آثار خود، نخست درباره اجتماعی بودن انسان بحث می کند و خاطر نشان می سازدکه دستیابی به سعادت، بدون همکاری و یاریگری با دیگران(تعاون)،ممکن نیست . او اجتماع را به «تن » آدمی تشبیه می کند. فارابی از شهر و از جامعه شهری و از شهر آرمانی سخن می گوید.اندیشه فارابی درباره مدینه فاضله و جامعه آرمانی،بر مصلحان و اندیشمندان مسلمان در سراسر جهان تاثیر داشته است . مدینه فاضله فارابی،رویاگرایانه و ذهنی است و اقتدار دراین جامعه کاریزمانی است . رویکرد وی صرفا عقلی و انتزاعی است . همچنین مدینه فاضله فارابی ازنوع گونه شناسی محض است و رهیافت وی اساسا ایستانگرانه می باشد.
خلاصه ماشینی:
مردم ما هنگامی پای به پهنه تاریخ نهادند که از یک طرف یکتاپرستی زردشتی،خدایی مجرد و بهشت و دوزخی را در ورای این زندگی تبلیغ می کرد و از سوی دیگر، دولتهای نوپای مادی و هخامنشی بجای غارت و برده سازی ملل دیگر، به همزیستی با یکدیگر اعتقاد داشته و اسیران یهودی را به سرزمین شان پس می فرستادند و امنیت و آسایش روزافزون برای مردمان فراهم می ساختند و برای اولین بار در تاریخ بشر، لعنت بر اهریمن به عنوان مظهر شر شکل گرفت و همچنین برای اولین بار مفهوم بهشت و دوزخ مطرح گشت و رسیدن به هر یک را پاداش تقوی و پادافره عدم آن در فرد شمردند و در بررسی تمامی دوران تاریخی مادها، هخامنشیان، اشکانیان،ساسانیان، و در جای جای آن به مفهوم عدالت بر می خوریم و به غلط یا نادرست نام سرداران و پادشاهانی را می بینیم که درصدد ایجاد جامعه ای آرمانی و مبتنی بر رفاه و آسایش و عدالت بوده اند.
واقعیت و آرمان در اندیشه فارابی در اینجا این سوال مطرح است که چرا و چگونه در اندیشه متفکران اسلامی، آرمانگرایی و احیانا اندیشه مدینه فاضله بجای واقع نگری و تحلیل واقعیت اجتماعی و اصلاح آن مطرح بوده است و به جای اینکه واقعیتها را تحلیل کرده و اصلاح آنرا در تبیین واقعیتها مطرح نمایند، به فرض دورنمای جامعه آرمانی پناه آورده اند؟ به جرأت می توان گفت اندیشه کلامی در اسلام، بخصوص در تشیع ،همین مساله بوده است که حکومت انسان کامل و معصوم را تنها حکومت واقعی تلقی کرده و دیگران را غاصب دانسته است .