چکیده:
در عصر مدرن اگر تعارضی میان دین و مدرنیته باشد، این تعارض چگونه قابل رفع و رجوع است؟ در این تعارض برخی تقدم دین، بعضی تقدم فرهنگ مدرن و برخی نیز راهی میانه را مطرح میسازند. در نگاه آقای ملکیان، دین هم به متون دینی و هم به برداشتهای انسانها از آن متون و نیز به اعمال انسانهای متدین اطلاق میشود. فهم سنتی از دین، فهم بنیادگرایانه و مبتنی بر تاریخ است که با مدرنیته سازگار نیست. ازاینرو وی معنویت را بهمنزلة دین عقلانی شده، و تفسیر مدرن از دین را بهجای فهم سنتی از دین ارائه میکند. فهم سنتی از دین با برخی از مؤلفههای مدرنیته سازگار نیست. پس ازآنجاکه این مؤلفهها اجتنابناپذیرند، باید از دین فهمی ارائه دهیم که ناسازگاری با مدرنیته در آن برطرف شود. در نقد این دیدگاه باید گفت اولا برخی از مؤلفههایی که در دین مورد ادعای او با مدرنیته درگیر میشوند، اصولا در ادیان یا دستکم در دین اسلام وجود ندارند و برخی دیگر که از مؤلفههای دین بهشمار میروند، از پشتوانة عقلی و معرفتی برخوردارند. روش این مقاله توصیفی، تحلیلی و انتقادی است.
If there is a contradiction between religion and modernity، how it can be resolved? In this contradiction، some propose the priority of religion; others propose the priority of modern culture and still others propose a middle way. In the view of Mr. Malekiyan، religion is applied to religious texts، men's understandings of these texts and religious men's deeds. Traditional understanding of religion is a fundamentalist and history-based understanding، which contradicts modernity. Therefore، he defines spirituality as rationalized religion and proposes modern interpretation of religion instead of its traditional understanding. Traditional understanding of religions contradicts with some of the components of modernity. Since these components are inevitable، we should propose an understanding of religion in order to resolve its contradiction with modernity. To criticize this view، it should be said that some of the components of the religion- the one claimed by him- which contradict modernity do not essentially exist in religions or at least in Islam and the others which are regarded as components of religion enjoy intellectual and epistemic support. A descriptive-analytical-critical method is used in this paper.
خلاصه ماشینی:
"نقد اجتناب ناپذیری مؤلفههای مدرنیته آنچه آقای ملکیان بهمنزلة مؤلفههای مدرنیته بیان کرده، تقریبا همان مؤلفههایی است که دیگران نیز ذکر میکنند؛ ولی آنچه جای پرسش دارد این است که با چه ملاک و معیاری برخی از مؤلفهها، اجتنابناپذیر و برخی دیگر اجتنابپذیر معرفی میشوند؟ چه چیز موجب میشود تا ما یک ویژگی از فرهنگ مدرن را تغییرناپذیر بدانیم و دیگری را تغییرپذیر؟ با چه سنجه و ترازویی چنین حکم میکنیم؟ آیا امکان ندارد انسان جدید بفهمد که همه چیز را نمیتوان از طریق استدلال به دست آورد و اموری وجود دارند که از دسترس فهم و معرفت او خارجاند و او در برابر کسانی که به آن معرفت دست یافتهاند، چارهای جز تعبد ندارد؛ همانگونه که در حال حاضر اینگونه است؟ آیا امکان ندارد انسان جدید پی ببرد که دربارة قضایای تاریخی اشتباه کرده است و میتوان با روششناسی درست به تاریخ اعتماد داشت؟ آیا ناممکن است که انسان جدید با همان عقل خود که به آن تکیه میکند، استدلال بیاورد که غیر از این عالم، عالم دیگری نیز وجود دارد که سعادت و شقاوت انسانها در آن عالم به مراتب بروز بیشتری دارد و همان عقل میگوید که باید برای عالمی که مهمتر است برنامهریزی کرد و در این عالم محدود و ناچیز متوقف نشد؟ آیا ممکن نیست انسان جدید بفهمد که علاوه بر طبیعتی که مشاهدهپذیر است، مابعدالطبیعهای هم وجود دارد که با این طبیعت رابطة تنگاتنگ دارد و اصلا عجیب نیست که بهبودی یک بیمار منوط به اعتقاد او به امری ماورائی باشد؟ آیا امکان ندارد که انسان جدید بفهمد که برخی از اشخاص به لحاظ مرتبة وجودی، به وجود بینهایت نزدیکترند و به جهت این نزدیکی قداست یافتهاند؟ آیا امکان ندارد که ثابت شود برخی از ادیان ویژگی مقطعی بودن و محلی بودن را نداشتند، بلکه از آغاز جاودانه قرار داده شدهاند؟ ملاحظه میشود که برای آن شش مؤلفهای که آقای ملکیان بهمنزلة مؤلفههای اجتنابناپذیر ذکر کردهاند، میتوان امکان اجتناب را فرض کرد."