چکیده:
هدف از تحقیق حاضر مقایسۀ تسلط ربعهای مغزی دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار بود. به این منظور با استفاده از روشهای نمونهگیری تصادفی ساده 199 نفر (از دانشجویان دانشگاههای شرکتکننده در المپیاد ورزشی تابستان 1391) بهعنوان نمونۀ ورزشکار و 162 نفر بهعنوان نمونۀ غیرورزشکار انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامۀ سنجش تسلط ربعهای مغزی هرمن HBDI استفاده شد. نتایج نشان داد بین ربع مغزی A ورزشکاران با غیرورزشکاران و ربع مغزی B ورزشکاران و غیرورزشکاران تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P ). اولویت استفاده از ربعهای مغزی چهارگانه در گروه ورزشکار و همچنین در گروه غیرورزشکار معنادار بود ) 05/0(P
خلاصه ماشینی:
در پژوهشي Hermann Brain Dominance Instrument Default مشخص شد كه با استفاده از نقشه هاي ذهني افراد مي توان برنامة آموزشي مناسبي براي آنها به منظورنيل به بازدهي بيشتر تدوين كرد (6).
از جمله موارد و پرسش هايي كه با اجراي تحقيق حاضر به طور مستقيم و غيرمستقيم مي توان به آن پاسخ داد، موارد زير است: آيا ورزش مي تواند به عنوان يك عامل محيطي عمل كرده و مدل مغزي انحصاري براي ورزشكاران به وجود آورد كه آنها را از افراد عادي متمايز كند؟ آيا ورزشكاران در نحوه و ميزان استفاده (تسلط) از ربعهاي مغزي با غيرورزشكاران تفاوت دارند؟ و در واقع آيا سبك تفكر ورزشكاران از غيرورزشكاران با توجه به چگونگي تسلط مغزي آنها تفاوت دارد؟ با پاسخ به اين پرسشها ميتوان از اين مدل و نقشة مغزي و ذهني شناس اييشده در استعداديابي، شناسايي نيازهاي رواني و ذهني ورزشكاران استفاده كرد.
نتايج نشان داد بين اولويت استفاده و برتري ربع هاي مغزي چهارگانه در گروه غيرورزشكار تفاوت معناداري وجود دارد (001/0P=).
بحث و نتيجه گيري نتايج تحقيق حاضر نشان داد كه ترتيب استفاده و تسلط ربعهاي مغزي در ورزشكاران و غيرورزشكاران به ترتيب C > D > A > B است كه اين امر در ورزشكاران از مقادير بالاتري برخوردار بود.
در نتيجه ورزشكاران هم از نيمكرة راست و هم از نيمكرة چپ خود استفاده مي كنند كه اين يافتهها با نتايج تحقيق حاضر از طريق پرسشنامة سبك تفكر هرمن مطابقت دارد.
براي مثال در تحقيق عنوان شد كه مهارت شوت نيازمند فعاليت نيمكرة چپ است (29)، پس از نظر رفتاري ميتوان نتيجه گرفت كه ورزشكاران در حل مسائل بيشتر از غيرورزشكاران به حقايق توجه كرده و منطقي تر عمل مي كنند و حتي افرادي انتقادپذيرترند (ويژگي هاي ربع A).
"Learning and thinking styles based on whole brain theory in relation to sensory-motor integration.