چکیده:
بخش زیادی از بحثهای کشفی، علمی و فلسفی را با محوریت خیال میتوان تبیین کرد. کاربرد خیال در مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی عرفان، همواره مورد توجه اهل نظر در علوم فلسفی و شهودی بوده است؛ در این میان، خیال نقشی اساسی را در تحقق و تبیین بخش عظیمی از مکاشفات پیش روی عارف ایفا میکند. از نظر ابنسینا، خیال به دو روش در شهودات عرفانی تأثیر گذار است: اول) خیال سالک با ادراک صور کمالی و حقیقی و لذت از آن، او را به سوی اتصال به حقایق هستی سوق میدهد؛ دوم) آنگاه که عارف پا به عرصهی سلوک عملی میگذارد تا به حقیقت راه یابد، با انواع مشاهدات و مکاشفات، مانند مکاشفهی معنوی و مکاشفهی صوری مواجه میشود. در مکاشفهی صوری، صورتهایی که در ابتدا موجودات عقلی و مجرد هستند توسط قوهی خیال به صور جسمانی تنزل یافته، در رؤیا و بیداری ادراک میشوند.
خلاصه ماشینی:
"اشکال این قول شیخ آن است که گرچه ابنسینا به تجرد تام نفس انسان باور دارد و به همین سبب چنین نفسی را پس از مرگ باقی میداند، چون معتقد به جسمانی بودن قوای جزئیهی نفس، مانند وهم و خیال و صور آن و باقی نماندن این قوا بعد از مرگ است، لذا تأیید برزخ مورد تأکید شرع مقدس برای او مشکل است، زیرا وجود برزخی انسان بعد از مرگ، همان اعمال خیالی و مثالی انسان در دنیاست که بعد از وفات او همراهش باقی میماند.
بعد از آنکه عقل فعال صور معقول را بر نفس انسان افاضه کرد، صور خیالی بالقوه به بالفعل تبدیل میشوند و عقل هیولانی نیز از قوه به فعل میگراید؛ بنابراین ادراک صور جزئیهای که در قوهی خیال است، نفس ناطقه را برای قبول صور کلی آماده میسازد؛ البته عین صور خیالی در قوهی عاقله منتقل نمیشود؛ بلکه در اثر توجه به این صور، نفس استعداد پیدا میکند صور معقول را از عقل فعال بپذیرد و آنگاه با اشراق عقل فعال، این صور در نفس انسانی منطبع میگردد و با ادراک این صور نوپدید در نفس، قابلیت برای دریافت اشراقات جدید عقل فعال که با صور پیشین تناسب وجودی دارد آماده میگردد و این نحوه استعداد زمینهی اتصال قوی و نه اتحاد با موجود ما فوق را فراهم میآورد؛ پس نفس ناطقه چون صور جزئی را مطالعه کند، استعدادی در آن پیدا میشود که بر اثر فیض عقل فعال، صورتهای کلی عقلی متناسب با صورتهای جزئی خیالی را در خود میپذیرد (3، ج: 2، ص: 367)."