چکیده:
ابیات سؤالی در دیوان ناصرخسرو، در مقایسه با دیگر شاعران تعلیمی، بسامد زیادی دارد. ما در این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤالات خواهیم بود که دلیل اتکای شاعر بر استفاده از سؤال در تعلیم چیست؟ و آیا میتوان این نکته را از ویژگیهای سبک فردی ناصرخسرو تلقی کرد؟ در این مقاله کوشش شده است ضمن پاسخگویی به این سؤالات مسئله با رویکردهای متفاوت تحلیل و بررسی شود. این پژوهش به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و با رویکرد دیالکتیکی دلایل عمدة شاعر در اتکا به سؤال در روش تعلیم را در موارد زیر جستوجو کرده است: 1. اثرپذیری از ویژگیهای سبکی قرآن کریم، 2. اثرپذیری از روش تدریس و آموزش سقراط در تعلیم مخاطب، 3. بهکارگیری جنبة بلاغی و زیباییشناسانة استفهام در بالابردن غنای هنری شعر، و 4. استفاده از روش تبلیغی اسماعیلیه در مراحل دعوت به این مکتب فکری. در این تحقیق با توجه به آمار مستخرج از دیوان ناصرخسرو به این جنبههای بنیادین پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
ما در این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤالات خواهیم بود که دلیـل اتکـای شاعر بر استفاده از سؤال در تعلیم چیست ؟ و آیا می توان این نکته را از ویژگی هـای سبک فردی ناصرخسرو تلقی کرد؟ در این مقاله کوشش شده است ضمن پاسخگویی بـه ایـن سـؤالات مسـئله بـا رویکردهای متفاوت تحلیل و بررسی شود.
اما چه دلایل یا عوامل یا انگیزه هایی سبب شده است که ناصرخسرو توجـه خاصـی بـه قرآن و معانی و بواطن آن داشته باشد؟ در این راه هم انگیزه ها و دلایل شخصی و شخصیتی و روان شناسانه درخور بیان است و هم دلایل و انگیزه های عقیدتی و کلامی و روش شناسانه .
١. ٥ عوامل مؤثر در معانی بلاغی استفهام در آیات قرآن کریم غرض از استفهام در قرآن آگاهی یافتن از مجهول نیست ، بلکه در این استفهامات راز و رمز و حکمتی نهفته است که برای فهم آن باید به گوینده ، مخاطب ، قرینه های لفظی و معنـوی ، سیاق کلام ، کیفیت و شأن نزول آیه و کیفیت قرائت و وقف توجه کرد.
شهرت وی نیز در بین مردم به شاعری است ، امـا بـا مطالعـة آثار متعدد او به این حقیقت می توان پی برد که ناصرخسـرو پـیش از آن کـه شـاعر باشـد متکلم اسماعیلی است و می توان گفت که شعر برای وی به مثابـة وسـیله بـوده اسـت نـه هدف (اته ، ١٣٥١: ١٤٥) و از سوی دیگر، برخی از پژوهنـدگان در حـق وی مبالغـت بـه خرج داده و او را فیلسوف و متبحـر در دانـش هـای گونـاگون ، بـه خصـوص در فلسـفة افلاطون و ارسطو، دانسته اند (ابن بلخی ، ١٣٥٣: ٨٤).