چکیده:
ازجمله مسائل مطرحشده در فلسفه و عرفان اسلامی، مقولة خیال و مثال و برزخ است که در تبیین بسیاری از اعتقادات اسلامی ازجمله اصل معاد و حیات پس از مرگ، و اثبات تجرد روح و غیره نقش اساسی دارد. ابن عربی، ملاصدرا، ابن سینا، فارابی، و شیخ اشراق ازجمله اندیشمندانی هستند که به این مباحث پرداختهاند. در اندیشة ابن عربی، خیال، محل جمع اضداد است و امری است که نه موجود است نه معدوم، نه معلوم است نه مجهول؛ او خیال را مضیقترین و موسعترین معلومات میداند و معتقد است که انسان با دیدة خیال میتواند صورتهای خیالی و محسوس را با هم ادراک کند. وی نظریاتش دربارة عما را نیز، با نظریة خیال پیوند میدهد و معتقد است که اگر نیروی خیال نبود عما، پدیدار نمیشد. از نظر وی خیال از بردگان نفس ناطقه است و برده در برابر سرور به سبب ملکیت، دارای گونهای فرمانروایی است، فرمانروایی خیال در این است که نفس را به هر صورتی که خواهد، شکل میدهد. از دیدگاه صدرالمتألهین قدرت قوة خیال گاهی فطری و گاهی کسبی است و ازجمله عوامل کسبی در رؤیت بیواسطة صور نورانی، کمخوردن و کمآشامیدن، کمخوابی، رهاکردن، تنآسایی، و رهاشدن از بند نرمی و لطافت است. صدرا برای نفس، قدرت و قوتی قائل است که به واسطة آن، نفس با نیروی خیال، قادر به انشا و ایجاد صوری است که در هیچیک از عالم عقول، اعیان و حتی عالم مثال وجود ندارند
خلاصه ماشینی:
٢. خیال و مثال از دیدگاه ابن عربی ابن عربی دربارة خیال می گوید که اگر خیال بخواهد چیزی را از راه غیر صورت ادراک کند حقیقتش چنین امری را ایجاب نمی کند؛ چون آن عین وهم است و از ایـن جهـت ظرفـی مضیق است ؛ زیرا خیال ، صور را از حس می گیرد و در صور محسـوس ، معـانی را آشـکار می کند، و این به جهت تنک بودن خیال است ؛ اما از جهتی خیال فراخ ترین معلومات است و با این وسعت از پذیرش معانی مجرد و غیر مادی عاجز است لذا علم را در خواب مثلا بـه صورت شیر و شراب و گوهر گران بها می بیند، و اسلام را به صورت گنبد و ستون ، و قرآن را به صورت روغن و عسل ، و دین را به صورت بند، و حق را به صـورت انسـان و نـور؛ پس او موسعی مضیق است (جـر، ١٣٨٠: ١/ ٩٤٥؛ راغـب اصـفهانی ، ١٣٦٢: ١٥٣؛ راغـب اصفهانی ، ١٣٧٤: ١/ ٦٥؛ طریحی ، ١٣٧٥: ٥/ ٣٦٨).
پس خیال میان اطلاق و تقیید جمع مـی کنـد؛ اطـلاق عـامی کـه هـیچ اطلاقی همانند آن نیست ، زیرا دارای تصرف عام در واجب ، محال و جـایز اسـت و چیـزی یافت نمی شود که دارای حکم این اطلاق باشد و این همان تصرف خداست در معلومات با وساطت نیروی خیال ؛ و تقیید خاصی که منحصر است و نمی تواند امری را جز در صـورت حسی تصویر کند، چه آن صورت محسوس ، موجود باشد یا نباشد، اما اجزای صورت تخیل شده ، ناگزیر همه باید در محسوسات ، موجود باشند، یعنی خیال آن ها را هنگام ادراکشان بـه شکل پراکنده از حس گرفته است ، اما به صورت مجموع وجود ندارند (ابن عربی : ٣/ ٤٧٠).