چکیده:
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال شش جمهوری مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز، این فرصت را در اختیار سه کشور بنیانگذار اکو قرار داد تا این سازمان را در بهمن ماه سال 1371 گسترش دهند. اکو طی 20 سال پس از گسترش، روند پر تلاطم ولی روبه جلویی را طی کرده و با تدوین اسناد و طرحهای مختلف همکاری، تعیین اولویتها، ایجاد سازوکارها و تنظیم موافقتنامههای مهم منطقهای، چارچوبها و مقدمات لازم را برای همگرایی و ادغام اقتصادی کشورهای عضو فراهم نموده است. اکو، تنها سازمان بینالدولی مستقر در خاک جمهوری اسلامی ایران است که از طریق نقش محوری و تعیینکننده ایران، برنامههای خود را به جلو میبرد. سوال اصلی این مقاله، این است که با توجه به ارزیابی روند فعالیتها و اجرای موافقتنامههای منطقهای اکو در دوره بیست ساله پس از گسترش اعضاء، نقش و جایگاه این سازمان در سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران چگونه است و آیا این سازمان میتواند به تحقق اهداف منطقهگرایی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران کمک نماید؟ متقابلا،ایران چه نقشی در توفیق یا عدم توفیق اکو داشته است؟ فرضیه اصلی مقاله حاضر این است که بهرغم مواضع حمایتگرایانه و مشارکت فعالتر ایران در اکو در مقایسه با اعضای دیگر سازمان، فقدان یک راهبرد ثابت و بلند مدت در قبال اکو در سیاست خارجی ایران، روند دستیابی این سازمان را به اهداف همگرایی منطقهای با کندی و تاخیر مواجه ساخته است. در این مقاله نویسنده به دنبال آن است که با بررسی و ارزیابی فعالیتهای اکو و روابط آن با جمهوری اسلامی ایران در 20 سال گذشته به برخی سوالات و ابهامات مطرح در این زمینه پاسخ گوید.
خلاصه ماشینی:
اگرچـه طـی ایـن دوران ، اکـو نتوانـست انتظارات اعضای جدید برای تسهیل گذار از اقتصاد متمرکز دولتی بـه اقتـصاد آزاد و کـاهش وابستگی های اقتصادی آنان به روسیه را برآورده سازد و اعـضای بنیانگـذار ماننـد ایـران هـم نتوانستند یک بلوک قدرتمند مسلمان را ایجاد کنند، اما همپوشانی منافع گونـاگون و متنـوع کشورهای منطقه و وجود ظرفیت های فراوان برای همگرایی منطقـه ای ، همچنـان کـشورهای عضو را به نقش این سازمان به مثابه ابزاری مهم در خدمت اهداف توسـعه منطقـه ای امیـدوار نموده است .
در جمع بندی این بحث باید گفت هر چند نظریه پردازان همگرایی منطقـه ای بـه ویـژه نوکارکردگرایانی مانند جوزف نای در تلاش برای ارائه یک نظریـه عـام و فراگیـر، یـک رشـته شاخص را برای ارزیابی سطح همگرایی پیـشنهاد کـرده انـد، امـا همانگونـه کـه فـالتزگراف و دوئرتی ١ نیز معتقد هستند، نظریه پردازی در این زمینه هنوز آنقدر پیشرفت نکرده اسـت کـه در مورد تعاریف یا شاخص ها و شرایط همگرایی ، میان محققان این حـوزه توافـق عـام وجـود داشته باشد بنا بر این با توجه به شرایط و موقعیت منطقه ای کشورهای شـکل دهنـده اکـو و این واقعیت که "یک الگو همگرایی نوکارکردگرایانه لزوما بـرای مطالعـه همگرایـی در جهـان سوم مناسب نیـست " (دوئرتـی و فـالتزگراف ، ١٣٨٤: ٧٠٣-٧٠٢ ) در ایـن مقالـه بـر اسـاس تلفیقی از شاخص های هویتی مورد اشـاره در دیـدگاه هـای معرفـت شـناختی سـازه انگـاری ، دیدگاه ژاکوب واینر٢ در مورد نقش تریبونی سازمان منطقه ای و نظریه نوکارکردگرایی جـوزف نای به بررسی و ارزیابی روند فعالیت ها در اکـو مـی پـردازیم .