خلاصه ماشینی:
"یکی دیگر از هنرمندانی که در نقد آثارش،از این اصطلاح بهره گرفته شده،دکونینگ3نقاش آمریکایی است و مهمترین چهرهء مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی را باید در مجموعه آثار جکسون پولاک4نقاش آمریکایی جستوجو کنیم.
کسانی که به شناخت هنر مدرنیستی علاقهمند باشند،به آثار کلمنت گرین برگ،اهمیت ویژهای میدهند؛به دلیل اینکه او در چارچوب فلسفهء کانت و نقد سوم کانت،به صورتی بسیار جذاب،چهارچوبهای هنر قرن بیستم را تحلیل کرده است.
جلوهء اصلی مدرنیسم در مرحلهء تکمیلی و نهایی آن،چیزی نیست جز اکسپرسیونیسم انتزاعی که البته فهم این مفهوم برای ما ایرانیان،ساده نیست؛زیرا معنای فرم به آن صورت که در تاریخ فلسفهء هنر غرب دنبال شده،برای ما ملموس نبوده است.
بیانیهء معروف آندره برتون در مورد سوررئالیسم،به عنوان یکی از سندهای مهم مدرنیستی،آشکارا اعلام میکند که کتاب معروف تعبیر رؤیایی،اثر فروید، (به تصویرصفحه مراجعه شود) باید بزرگترین دستور العمل هنرمندان باشد؛یعنی این ساحت رؤیاهاست که که باید در هنر تجسم پیدا کند.
دوباره تأکید میکنم که مدرنیستها تحتتأثیر نگاه کانتی به هستی،هنر و زیبایی بودند و نظریهپرداز این گروه کسی بود به نام کلمنت گرین برگ که هر کس علاقمند به مطالعه در زمینهء مدرنیسم است،حتما باید آثار وی را مطالعه کند تا به مبانی نظری هنر،در قلمرو مدرنیسم دست پیدا کند.
آنچه موجب انقطاع و پدید آمدن پست مدرنیسم شده،این است که پست مدرنها ادعا میکنند،باید بین سه ساحت نقد کانتی،پلی زد؛به این صورت که نقد اول،یعنی نقد خرد ناب در خدمت قوهء حکم قرار گیرد و نقد دوم،نقد خرد عملی در خدمت هنر و ذوق قرار گیرد؛چرا که هنر نباید خودش را در فرم ناب مستغرق کند و از سایر واقعیات زندگی دور شود."