خلاصه ماشینی:
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است آهسته تا نبود خبر رندان شاهد باز را کلیات،ص 15 یار من اوباش و قلاشست ورند بر من او خود پارسایی میکند کلیات،ص 499 من این رندان و مستان دوست دارم خلاف پارسایان و خطیبان نشستم با جوانمردان او باش بشستم هر چه خواندم برادیبان کلیات،ص 578 گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری کلیات،ص 626 ؟؟؟پارسا را بس این قدر زندان که بود هم طویلهء رندان کلیات،ص 136 زاهدی در سماع رندان بود زان میان گفت شاهدی بلحی گر ملولی میان ما منشین که تو هم در میان ما تلخی کلیات،137 تو پارسائی و رندی به هم کنی سعدی میسرت نشود مست باش یا مستور کلیات،ص 726 ساقیا میده که مادر دی کش میخانهایم با خرابات آشنائیم از خرد بیگانهایم گر چه قومی را صلاح و نیکنامی ظاهرست ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم خلق میگویند جاه و فضل در فرزانگیست گو مباش اینها که ما رندان نافرزانهایم کلیات،ص 779 باغ فردوس میارای که ما رندان را سر آن نیست که در دامن حور آویزیم کلیات،ص 801 شبی در خرقه رند آسا گذر کردم به میخانه ز عشرت میپرستان را منور بود کاشانه کسی کامدد درین خلوت به یکرنگی هویدا شد چه پیری عابد زاهد چه رند مست دیوانه کلیات،ص 803 رند سلمان حتی از رندی سعدی هم به رند حافظ شبیهتر است و فقط به نقل این دو بیت از او اکتفا میکنیم: درون صافی از اهل صلاح و زهد مجوی که این نشانهء رندان دردی آشامست مکن ملامت رندان و ذکر بدنامی که هر چه پیش تو ننگست پیش ما نامست دیوان،ص 278 حال به تصویر رند و رندی در شعر حافظ میپردازیم.