چکیده:
علم حصولی هرچند رابطه اعدادی و تمهیدی نسبت به عمل دارد و شرط لازم آن محسوب میشود، توانمندی کافی برای ضمانت قطعی عمل را ندارد. تبیین کارکرد علم حصولی حاصل از قوای مختلف نفس و تحلیل جایگاه آن در مبادی و فرایند عمل میتواند تا حدودی چرایی شکاف بین نظر و عمل را نشان دهد. در مقابل، معرفت شهودی نسبت به علم حصولی دارای تأثیر عمیقتری در ضمانت عمل است و هرچه درجات معرفت شهودی بالاتر رود، احتمال مخالفت عمل با این معرفت کمتر خواهد بود. در این مقاله، پس از تعریف علم و عمل و بیان اقسام آن از دیدگاه ابنعربی و امام خمینی، به مقایسه میزان تأثیر علم حصولی و شهودی بر عمل پرداخته میشود.
Although the acquisition knowledge has preparing and introductory relation with regard to practice and is considered as its required condition, it lacks enough capability for definite guarantee of practice. Explicating the function of the acquisition knowledge achieved from different faculties of the soul and analyzing its position in principles and process of practice can to some extent explain why there is a gap between theory and practice. On the contrary, intuitive knowledge has a deeper effect than the acquisition one in respect to guaranteeing the practice, and the higher the degree of intuitive knowledge, the less the opposition of practice against this knowledge will be.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که صورت معلوم ـ نه حقیقت آن ـ نزد عالم، حاضر است، این علم ضعیف و ناتوان است و حتی بحث از مطابقت این صورت ذهنی با واقع مطرح میشود و به این ترتیب، سخن از این است که آیا امکان راهیابی خطا و اشتباه در چنین علمی وجود دارد یا خیر؟ (امام خمینی، 1362: 34) البته علم حصولی میتواند مقدمه انجام عمل قرار گیرد و در بین مبادی عمل جایگاه رفیعی دارد؛ ولی هرگز نمیتواند انجام عمل را تضمین کند.
(جعفری، 1376: 21 / 274 ـ 272) تحلیل آرای ابنعربی و امام، ما را به این حقیقت میرساند که اگر مبدأ علمی، بسیاری قوی باشد و از طریق معرفت شهودی حاصل شده، بهصورت یک هویت نوری در قلب جایگزین گردد، میتواند سبب جزمیت اراده شود و در بسیاری از موارد میتواند عمل مطابق را ضمانت نماید؛ ولی علم حصولی در بسیاری از موارد ضعیفتر از آن است که چنین قدرتی را داشته باشد.
(بنگرید به: همو، 1420: 237؛ اردبیلی، 1385: 1 / 290؛ شیرازی، 1419: 2 / 251 و 6 / 356) البته توجه و تذکر این نکته لازم است که شکاف بین علم و عمل حتی در مرتبه یقین ناشی از علم حصولی نیز امکانپذیر است؛ چنانکه خداوند دراینباره میفرماید: «و جحدوا بـها و استیقنتها أنفسهم ظلما و علوا».
از سوی دیگر مبانی انسانشناسی ابنعربی و امام خمینی+، ساحتهای قوای ادراکی انسان را بر اساس مراتب وجودی او تبیین مینماید و لذا میتوان به این نتیجه دست یافت که هر چه انسان در مراتب سیر و سلوک و تهذیب نفس ارتقاء یابد، به مراتب بالاتری از علم و معرفت دست مییابد؛ از سوی دیگر هر چه حقیقت نوری علم در وجود انسان تابش و تلألؤ بیشتری بگیرد، بیشتر اهل عمل میشود.