چکیده:
شعر آمیزهای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تأثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مؤلف را نسبت به موضوع یا مؤلفهای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیات فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تأکید و ایجاب، باور قطعی و مسلم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود. شعر آمیزهای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تأثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مؤلف را نسبت به موضوع یا مؤلفهای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیات فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تأکید و ایجاب، باور قطعی و مسلم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود.
Poetry is a mixture of thought and imagery. Thoughts of the poet are his language expressed in the form of verse and cross to the mind of the reader. Poet’s worldview and the quality of explaining phenomena affect the structure of his sentences. Consequently، styles and literary genres select certain syntactic patterns. These patterns، indeed، express the perspective and subjectivity governing that style or literary theme. There are numerous syntactic factors which show the differences of author’s perspective and attitude with regard to a subject or component in the text but this article considers two elements of modality and temporal variables in the Mathnavi of Veis va Ramin. This research aims to elucidate the view and attitude of the poet in using verbs، adverbs، adjectives and the organization of the words and reflection of the poet’s voice in the syntax of sentences. The results of this study show that the attitude of the poet is controlled by the dominance of events and his usage of present tense adverbs implies his realism and his confidence in the subject of the tale. The characteristics of Fakhr al-Din have an absolutist and equal attitude، and by referring the discourse to the moment of speaking and using present tense and distinguishing and affirmative adverbs the absolute and definite belief of the poet in love and its consequences are shown.
خلاصه ماشینی:
بنابراین در سبک شناسی، اهمیت نگرش گوینده بر اساس جملات به الگوهای متنوع تر و جزئیتری تقسیم میشود که هر کدام از این نوع گزاره ها می تواند جهت گیری خاص گوینده را نسبت به موضوعی نشان دهد اما در دستور زبان، تقسیم بندی وجه فعل تحت سه مقوله اخباری، التزامی و امری صورت می پذیرد که وجوه اخباری و التزامی به زمان های گوناگونی نظیر انواع ماضی و مضارع طبقه بندی می شود.
یا زمانی که فخرالدین زبان به نصیحت و موعظه می گشاید و توجه انسان را به عاقبت اندیشی و زودگذری دنیا معطوف می کند، از وجه اخباری استفاده می نماید: جهان بر ما کمین دارد شب و روز تو پنداری که ما آهو و او یوز همی گردیم تازان در چراگاه ز حال آن که از ما شد نه آگاه همی گوییم داناییم و گربز بود دانا چنین حیران و عاجز ندانیم از کجا بود آمدنمان و یا زیدر کجا باشد شدنمان همی بینیم کایدر بر گذاریم ولیکن دیده را باور نداریم چه نادانیم و چه آشفته راییم که از فانی به باقی نه گراییم (فخرالدین اسعد،1337: 381) همچنین این وجه در مقدمه و قسمت آغازین ویس و رامین که در مورد ستایش خداوند و حضرت محمد (ص) و ممدوحان شاعر است، کاربرد غالب و مسلط به شمار می آید و فخرالدین با استفاده از وجه اخباری، عقاید دینی و هستی شناسانه خود را در قالب بیت ها بیان می کند.