چکیده:
فکر ثاقب و نافذ فلسفی پس از کشمکشهای علمی، سرانجام اشاعره را در قلمرو اندیشه حکیمان امامی به انقراض کشاند و آنها را از خودنمایی بازنشاند. در عصر ما درعینحال که بر اثر میراث فاخر حکمت صدرایی، و متانت اخلاقی و وقار علمی حکمای متعالی، جایی برای اشعریگری و همسنگ آن، اخباریگری یا اخبارگرایی باقی نمانده است، اما رسوب فکری موجب گزینش محتویات فکر اشعری از سوی برخی صاحبعنوانها شده است. از مواضع مورد سوءاستفاده این طیف برای شبههافکنی، نظریه معاد جسمانی است و در بین حکمای متعالی، حکیم مؤسس نیز هدف تحریف است. توهمی که به شبههانگیزی دامن زده این است که چون حکیم مؤسس درصدد درانداختن طرح نو در کیفیت معاد جسمانی، با نظریه صدرا به تقریر متفاوت برآمده، پس زمینه عنادورزی با حکمت اسلامی، فراهم است! و در این صدد حکیم معاصر جناب استاد آشتیانی نیز بر اثر نقد نظریه حکیم مؤسس مورد تعرض قرار گرفته است. بازنگری مواضع و مبانی زیربنایی حکیم مؤسس و بازخوانی رئوس نقد استاد آشتیانی بر رهیافت حکیم مؤسس، زلال حقیقت را در اختیار ما خواهد گذاشت، و ادعاهای ناصواب و بیپشتوانه مدعیان فلسفهستیز را به مصدر احاله خواهد داد.
خلاصه ماشینی:
"برای کسی که در فضای حکمت متعالیه به ارائه نظر میپردازد، برای موفقیت نظریه، پاسخ به پرسشهایی که با توجه به همان مبانی صدرایی بر نظریه وارد میشود، قطعی و ضروری است: آیا بدن لطیف، همان جسم لطیف است یا به درجه روحانیت و تجرد نفس میرسد؟ بدیهی است نفس هم به مراتبی بیشتری از لطافت رسیده باشد؛ حد این لطافت کجاست؟ آیا این لطافت تعبیر دیگری از همان «جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا» نیست؟ آیا این مطلب، برای تصویر و توجیه اینکه تصرف نفس در بدن ایجابی و تصرف بدن در نفس اعدادی است و نفس با علاقه ایجابی بدن را بهسوی خود جذب میکند، و بدن نیز بهسوی نفس، حرکت ذاتی جوهری خود را ادامه میدهد و به نفس متصل و متحد میشود، کافی است؟ 3.
1. حکیم مؤسس تصور نموده که پس از موت، ودیعههایی از سوی نفس نزد بدن باقی میماند، و همین ودیعهها حلقه ارتباطی نفس و بدن پس از موت است، ولی اشکالهای مهمی بر این رابطه وارد میآید؛ زیرا بنا بر قوانین فلسفی حرکت، در طبایع ماده و صورت ثابت وجود ندارد تا بعد از موت این صور باقی بمانند، بلکه به مجرد جدایی نفس، بدن میمیرد و فاسد میگردد، و ودایع عرضی قائم به مواد، مثل اصل صور و مواد، زایل میشود (صدرالدین شیرازی، 1380، ص66)."