چکیده:
تصویرگری روشی است که گوینده، با استفاده از آن، مفاهیم ذهنی مورد نظر خود را به شنونده منتقل و مانند تابلویی آنها را دربرابر او مجسم میکند. این روش در کلام حضرت، با انواع مختلف و بهوفور بهکار رفته و مفاهیم مختلف را برای مخاطبان خود ترسیم کرده است. تصاویر استفادهشده در کلام حضرت را میتوان به انواع مختلف دستهبندی کرد. این تصاویر باتوجه به صور بلاغی بهکاررفته در کلام حضرت و نیز شیوههای بهکارگیری و عناصر سازندۀ این صور و ساختار و کارکرد و مضمون و محتوای این تصاویر به انواع مختلفی مثل تصویر زبانی، مجازی، جزئی، مفرد، بافتی، ساکن، متحرک، اثباتی، اتفاقی، تصویرسطح، اعماق و... تقسیمبندی میشوند. در این تصاویر، حقایق محض ترسیم شده است و این از ویژگیهای کلام حضرت علی (ع) است که تصویر در خدمت واقعیت است.
خلاصه ماشینی:
«تصوير» در مکتب سنتي به معناي چهره و شکل و صفت بيروني اشيا به کار برده شـده ؛ اما نتوانسته است به پيوند تصوير و ساختار کلي کلام راه يابد (← جاحظ ، بي تـا: ٣/ ١٣٢)؛ از اين رو، برداشت قدما از مفهوم صورت و تصويرگري ، جزئي ماند، و در بند محسوسات قرار گرفت و به دنبال آن ، کارکرد تصوير هنري نيز به شرح و توضيح و تحسين و تقبـيح و مبالغه و اقناع محدود ماند (عصفور، ١٩٩٢: ٣٦٤).
براي مثال ، در خطبة ٥ نهج البلاغه ، حضرت (ع ) با هدف تصويرسازي از بي ارزشي خلافت و خطرهاي فريفته شدن به آن ، انواع و اقسام تصاوير را در کنار هم قرار داده و اين مفهوم را به تصوير کشيده است : أّيهاالنّاس شقّوا أمواج الفتن بسفن النّجاة ـ و عرّجـوا عـن طريـق المنـافرة ـ و ضـعوا تيجـان المفاخرة ـ أفلح من نهض بجناح أو استسلم فأراح ـ هذا ماء آجن و لقمة يغصّ بهـا آکلهـا ـ و مجتني الثّمرة لغير وقت إيناعها ـ کالزّارع بغير أرضه .
نمونه هاي اين تصوير در نهج البلاغه به کار رفته است ؛ براي مثال مواردي ذکر مي شود: حضرت (ع ) در خطبة ١١٩، خود را به قطب آسيا تشبيه مي کند و مي فرمايد: و إّنما أنا قطب الرّحي ـ تدور عليّ و أنا بمکاني ـ فإذا فارقته استحار مدارها ـ و اضطرب ثفاله .