خلاصه ماشینی:
"با قبول این نظر که کارکرد فیلم«گونهای»همانند کارکرد نوعی آیین اسطورهای معاصر است،این نتیجه حاصل میشود که میتوان گونههای فیلم را نه تنها به عنوان شکلهایی مجزا،بلکه به عنوان نظامهایی مرتبط که اساسا خصلتهای مشابهی را به نمایش در میآورند مورد بررسی قرار داد.
به نظر میرسد،امروزه گونه فیلمهای کودک و نوجوان وسیلهای مناسب برای اجرای این مراسم باشد،یعنی پس از شناخت ریشه و بن هر چیز،لازم است آن را توسط سینما به کودکان امروز و مردان فردا رسانید تا ضمن آنکه خود را با آن محک میزنند و به راز آموزی و ریشیابی پدیدهها و خصلتها بپردازند تا رفته رفته،ذهنی معنییاب و استعارهشناس در آنان به وجود آید.
در بیشتر این فیلمها خواه ناخواه،طرح اساطیری را میتوان بازیافت و از طرف دیگر توجه به آنان به شناخت درونی و فطری بشر و کشف راز و رمزهای جهان خود کمک میکند و عامل مؤثری در گسترش معنایی فیلم و در نتیجه تأثیر سینما بر زندگی ماست.
نتیجهگیری: بینش علمی و تعقلی انسان جدید،از جهان به گونهای اسطورهزدایی کرد که دیگر هیچ اسطورهای نمیتوانست در زندگی و معیشت معمولی باقی بماند؛به ناچار به قلمرو لایههای پنهان ناخود آگاه او گریخت و فقط از طریق ادبیات و هنر،به ویژه هنر فیلم میتوانست به قلمرو خود آگاهی برگردد.
این پدیده ما را به لزوم توجه جدی به نقش اساطیر در زندگی بشر معطوف میسازد و نیز نقش هنرهایی چون سینما را برای رسیدن به تعادل روانی در روزگار علم زدگی،عقل زدگی که تخیل و اسطوره را کنار زدهاند،آشکار میکند."