چکیده:
براساس دیدگاه پوزیتیویستهای منطقی، دلیل عامل برای عملش علت آن عمل است و
تبیین عمل با دلیل، تبیین علی و قانونمند است.از سوی دیگر، وینگشتاین و فیلسوفان
هممسلک او منکر علیت دلیل برای عمل هستند و معتقدند تبیین عمل با دلیل، صرفا تبیین
عقلانی است، نه تبیین علی.نظریه علی عمل دیویدسن موضع میانه است، زیرا از یکسو،
دلیل را علت عمل میداند و از سوی دیگر، منکر این است که رابطهای قانونمند بین
دلیل و عمل وجود داشته باشد.بنایر رای دیویدسن، تبیین عمل با دلیل هم تبیین عقلانی
است و هم تبیین علی.
خلاصه ماشینی:
الف)برای فهمیدن اینکه چگونه دلیلی از هر نوع، عمل را عقلانی میکند لازم و کافی است که دستکم خطوط اصلی این را دریابیم که چگونه از عقلانیسازی محل بحث تبیین عمل با دلیل را میسازیم.
الف)وقتی درمییابیم که عاملگرایشی به اعمالی از نوع اعمال مورد بحث، و باور مناسبی درباره عملش داشته است، و عامل به واسطه اینکه آن باور وگرایش را داشته چنین عمل کرده است، نوع عقلانیسازی را میفهمیم به این معنا که ممکن است ما عمل را بدون دانستنگرایش یا باور مشخصی که دلیل عامل را برای عمل تشکیل میدهند عقلانی کنیم.
دیویدسن مدعای (3)را به عنوان شرط لازم اینکه دلیل، دلیل این باشد که عامل عملی را انجام داده است، معرفی میکند.
«آنچه برای رابطه بین یک دلیل و عملی که آن دلیل آن را تبیین میکند اساسی است این است که عامل عمل را به سبب این انجام داده که آن دلیل را داشته است» (9:1980,nosdivaD) .
این چالش به خصوص هنگامی شدید میشود که عامل دو یا چند دلیل برای انجام عمل«الف»داشته باشد، اما فقط به خاطر یکی از آنها عمل میکند (70:2003,eleM.
به نظر میرسد دیویدسن در عبارت زیر درصدد بیان چنین مقصودی باشد: «اگر رویدادی از یک نوع ذهنی خاص معمولا همراه با رویدادی از یک نوع فیزیکی خاص باشد، این اغلب دلیل خوبی است برای اینکه انتظار داشته باشیم سایر موارد هم تقریبا به نحو متناسب همانطور باشند.