خلاصه ماشینی:
"اما دربارهء جسم آدمی در آثار سنایی بطور کلی دو گونه سخن بظاهر متناقض،مطرح شده است؛ یکی آن بخش از اشعار وی است که ناظرند بر جنبههای مثبت جسم انسان و حتی ضرورت وجود آن برای سیر و سلوک عرفانی.
نقطهء مقابل این مضامین،اشعاری است که در آنها قضاوت سنایی در خصوص جسم تغییر یافته و مثلا چهار طبع(نماد بعد جسمانی)را در حکم چهار پا و مرکوبی میداند که عقل و جان بر آن سوار شده و به کمک آن طی طریق میکنند،چنانکه بدون وجود این مرکب،عقل و جان معیوب و ناقصند و عبور از عقبات و گردنههای هایل زندگی تنها با استفاده از این مرکب امکانپذیر است؛یا آنجا که خشم و شهوت و آرزویی را که در جسم آدمی تعبیه شده،برای دفع ضرر و جلب منفعت ضروری دانسته و بدون آنها وجود آدمی را ناقص قلمداد میکند(«حدیقه»،374)؛یا در جایی که کسب معرفت توسط نفس عاقله منوط به وجود جسم و جنبههای جسمانی شده است(«سیر العباد»،ب 96)،این اشعار ناظرند بر ابعاد مثبت جسم انسان و نگاه سنایی بیش از آنکه نگاه محض صوفیانه باشد،نگاهی حکیمانه است.
در مواردی هم که اظهار میدارد عقل را باید به کناری نهاد،دو وجه تأویلی میتوان اعتبار کرد: نخست اینکه مراد وی از ترک عقل،عقلی است که در برابر شرع سر تعظیم فرود نیاورده است و دیگراینکه مقصود او،ترک عقل در مراحلی خاص از سلوک است که عقل بدانها راه ندارد:«عقل و جان پستان و بستان است طفل راه را» در خصوص رابطهء عقل با حواس ظاهری هم سنایی بر آن است که آنها هم میتوانند وسیلهء کسب معرفت برای عقل بشمار آیند و هم،در مقابل، مانع ملاقات آدمی با عقل حقیقی باشند(«دیوان»، 494)."