چکیده:
مقوله آزادی در نظام سیاسی اهل تسنن در چهارده قرن گذشته با فراز و نشیبی خاص مورد اهتمام نخبگان سیاسی ، عمـوم مردم و نظام سیاسی بوده است . در دوران خلفا و حکمرانی امام علی (ع )، مـسلمانان کـم وبـیش در قالـب قواعـدی ماننـد «بیعت ، امر به معروف و نهی از منکر، شورا والنصیحه للائمة المسلمین » در کسب ، توسعه ، حفظ و کنترل قـدرت سیاسـی مــشارکت داشــتند. ایمــان و عمــل مــسلمانان در چــارچوب قواعــد یادشــده ، آزادی هــای عمــومی و سیاســی ایــشان را به رسمیت شناخته بود. به تدریج با روی کارآمدن امویان و تبدیل نظام خلافت به ملوکیت ، قواعد یادشـده بـه حاشـیه رفتنـد و ازاساس ، آزادی های عمومی و سیاسی خدشه دار شدند؛ در ایـن دوران ، انگـاره آزادی در سـطح تـوده مـسلمانان از امـری «امکانی » به امری «امتناعی » تبدیل شد؛ گویی که مسلمانان با آزادی های عمومی و سیاسی ، مانوس نبودند؛ چنین روندی در دوران خلافت عباسیان با نفوذ و تاثیرپذیری از نظام سلطنت ایرانی ادامه یافت و هرگونه مخالفت با روند جاری خلافـت ، خلاف شرع دانسته و سرکوب شد. در اواخر امپراتوری عثمانی ، مسلمانان با مظاهر تمدن غرب ، مواجه شدند و به تدریج در گروهی از نخبگان فکری ، زمینه بازنگری و بازاندیشی در سنت ، فراهم شد؛ چنین روندی در نیم قرن گذشـته بـه صـورت جدی در میان بیشتر نخبگان فکری دنبال شده و درحال حاضر، با آغاز موج جدید بیـداری اسـلامی ، امکـانی بـودن انگـاره آزادی فراتر از اندیشه نخبگان فکری ، به اراده عمومی اعراب تبدیل شده است . دیدگاه های نخبگان فکری (عابـد الجـابری، راشد الغنوشی و یوسف قرضاوی) و اختصاص یافتن فصلی از قانون اساسی مـصر بـه آزادی هـای عمـومی ، مـصادیقی از احیای امکان انگاره آزادی پس از چهارده قرن در اراده عمومی اعراب به شمارمی رونـد. روش تحقیـق در این پژوهش ، کیفی و از نوع تحلیل اسنادی بوده است .
خلاصه ماشینی:
"به اعتقـاد جـابری ، مؤلفـان آداب السلطانیه و نصائح الملوک و گروه بی شماری از فقها و متکلمان حقـوق سیاسـی را ایـن گونـه تعریف کرده اند: حق امیر، اطاعت رعیت است و حق رعیت ، عدالت امیر است ؛ به اعتقاد جابری ، آنچـه از این نویسندگان در باب جایگاه عـدالت امیـر منتـسب بـه نبـی (ص ) و صـحابه یـا ملـوک فـارس نقل شده است ، بیشتر جنبه نصیحت داشته ، جنبه تشریع آن و تأکیدی را که قرآن و روایات بـر عـدالت داشته اند، نادیده گرفته است ؛ به عبارت دیگر به عقیده جابری ، عدالت حاکم در نوشـته هـای پیـشینیان از بعد دستوری و تشریعی شارع فاصله گرفته و جنبه نصیحت گرایانه به خـود گرفتـه اسـت ؛ حـال آنکـه ، اطاعت رعیت جنبه وجوبی دارد؛ جابری در تشریح چنین مسئله ای به آیات قرآنی نظیر«إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل »، «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان »، «یا أیها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنآن قوم علی ألا تعـدلوا اعـدلوا هـو أقـرب للتقوی » و روایاتی مانند «همنشین امام عادل ، محبوب ترین و نزدیک ترین مردم و همنـشین امـام جـابر مبغوض ترین و دورترین مردم به خدا در روز قیامت است »، «همانا بزرگ ترین جهاد کلمه عدل در نزد 73 سلطان جائر است » و ..."