چکیده:
روش عارفان در بیان اندیشههای عرفانی و مفاهیم سیروسلوک بیشتر مبتنیبر نقل حکایتهایی از گذشتگان است که گهگاه متناسب با موضوع، تغییراتی در اصل آنها ایجاد میکنند تا معنی مورد نظر خود را با آن بیان کنند. بنابراین در روششناسی تأویل عارفان از داستانها، توجه به نوع تغییری که آنها در روایت اصلی حادثهها ایجاد میکنند، اهمیت بسزایی دارد. مهمترین تغییری که آنها در داستانها ایجاد میکنند، «جابهجایی و تغییر علت اولیه»ای است که باعث ایجاد حادثه و شکلگیری داستان شدهاست. این تغییر علت، خود باعث تغییرات اساسی در دیگر اجزا و عناصر داستان و دگرگونی ساختار کلی آن میشود و بافت و زمینهای که در داستان به وجود میآورد کاملا با بافت و زمینۀ قبلی آن متفاوت میگردد. در این نوشتار، نخست به اهمیت «علت» و نقش آن در نوع و چگونگی عناصر داستان اشاره میکنیم، سپس به ذکر چند نمونه از برداشتهای عرفانی عارفان از داستانها که با تغییر علت اصلی آنها، تغییرات دیگری نیز در درون روایت به وجود آمدهاست، میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"شمارة ٣٣، پاییز ١٣٩٤ ٣٩ میتوان آنها را تمثیل به شمار آورد و نـه مـیتـوان شخصـیت هـا را «صـورت مثـالی و محسوس وقایع نفسانی» قلمداد کرد (پورنامداریان، ١٣٦٨: ١٧٤)؛ مثلا عطار ایـن گونـه بـه اخراج آدم از بهشت اشاره میکند: چو ملک این جهانی بس جهان است چو نیکو بنگری ملک آن جهان اسـت (1) زهـی آدم کـه ذوق عشـق دریافـت بران گنـدم ز ملـک خلـد سـرتافت اگر خواهی کـه یـابی ملـک جاویـد ترا قرصی ز عالم بـس چـو خورشـید (عطار، ١٣٨٧: ٤٣٠٥- ٤٣٠٧) در اینجا نمیتوان گفت «سرتافتن از ملک خلد» تمثیلی است برای «ذوق عشـق »؛ چون نه شرایط و ساختار تمثیل را دارد و نه آدم و دیگر عناصـر مـرتبط بـا داسـتان در معنای رمزی و مجازی به کار رفته اند.
عطار در الهینامـه علـت و انگیـزهای کـه بـه آدم در مبادرت به خوردن گندم نسبت میدهد، «ذوق عشق » است : زهــی آدم کـــه ذوق عشــق دریافت بــران گنــدم ز ملــک خلــد ســرتافت (عطار، ١٣٨٧: ٤٣٠٦) / ٥٠ شمارة ٣٣، پاییز ١٣٩٤ دکتر رحمان مشتاقمهر و فرهاد محمدی با توجه به این علت ، عمل آدم نه تنها گناه محسوب نمیشود، بلکه عملی متعـالی و مثبت قلمداد میشود.
بنگریست آخر ز پس آن سست عهـد تــا فــرو افکنــد دختــر پــیش مهــد گفــت اگــر عاشــق بــدی یــک ذره او کـی شـدی هرگـز بـه غیـری غـره او (عطار، ١٣٨٦ب : ٤٦٦٥- ٤٦٨٩) / ٥٤ شمارة ٣٣، پاییز ١٣٩٤ دکتر رحمان مشتاقمهر و فرهاد محمدی عطار در پایان حکایت میگوید: قصۀ ابلیس و ایـن قصـۀ یکـی اسـت می نـدانم تـا کـرا اینجـا شـکی اسـت (همان: ٤٦٩٦) با توجه به این روایت از حادثۀ ابلیس ، امر خداوند به سجده، نوعی آزمایش بوده کـه میخواسته است میزان اخلاص و صداقت ابلیس را امتحان کند."