چکیده:
مطلب حاضر که مقدمه کتاب «عشق الاهی در عرفان اسلامی» است و در سال 2003 توسط بنیامین آبراهاموف به رشته تحریر درآمده است، به جایگاه عشق نزد فلاسفه مسلمان به ویژه ابنسینا و اخوان الصفا میپردازد. هدف اصلی طرح آرای متفکران اسلامی در باب عشق الاهی است، لذا باید حوزه مطالعه خود را کمی گسترش دهیم و آنرا به جایگاه عشق در اسلام بهطور کلی برسانیم. بنابراین نیازمند بررسی جایگاه و منزلت عشق در قرآن و حدیث (که این هر دو به زمان پیامبر(ص) برمیگردند) الاهیات، فلسفه و صوفیگری هستیم. مطالبی که در این راستا طرح شده از این قرار است: معنای عشق، عشق خدا بمثابه اراده، تقسیم سه گانه روح، پیش فرضهای ابنسینا برای طرح نظریه عشق.
خلاصه ماشینی:
"خداوند معشوق اول است، چون همه موجودات مشتاق اویند، او منبع و منشأ آنهاست و علت تداوم و کمالشان شکی نیست که شکل نوافلاطونی درون مایه عشق (اروس) نقش مهمی در اینجا ایفا میکند.
بحث ابن سینا در این باب به پیش فرضهای متعددی بنا شده است: الف) همه موجودات به استثنای خداوند و تحت سلطه محکوماند؛ ب) هر موجود زنده به حسب غریزهای میکوشد تا به کمال نائل شود؛ ج) این کمال از سوی خیر محض به او داده شده است؛ د) هر موجودی از نقص دوری میکند؛ و) این نقصان همان شیطان است؛ ه) هم شیاطین از ماده و عدم به وجود میآیند.
در نتیجه هر موجودی عشق ذاتی به کمال دارد که خیر نامیده میشود و مناسب اوست و از آنجایی که کمالش از علت اول ناشی میشود عاشق علت اول است، اگر چه نه بهطور مستقیم از علت اول که بهطور غیرمستقیم از طریق واسطهها به کمال نائل میشود."