چکیده:
این مقاله به تحلیل دیدگاه نئوپراگماتیستی رورتی درباره ی حقیقت عینی می پردازد. طبق نظر این فیلسـوف هـدف پـژوهش بـرخلاف دیـدگاه متفکـران گذشـته ، کشـف «حقیقـت عینی »(objective truth) نیست . به نظر رورتی مفاهیمی مثـل حقیقـت ، واقعیـت و رئالیسـم مفاهیمی مرتبط به هم هستند. لذا رد حقیقت عینی رد رئالیسم نیز تلقی می شـود. حقیقـت عینی در متافیزیک دارای خصلت ناانسانی ، غیرتاریخی و فرا زمانی و مکانی است . اما ایـن مقاله قصد دارد نشان دهد که برخی خصلت های حقیقت عینی در مورد مفهوم همبستگی و توافق بین الاذهانی نیز صادق است .
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله فرضیه ی مـا ایـن اسـت کـه رورتـی علی رغم انتقاد از حقیقت عینی به عنوان هدف پژوهش و جایگزینی آن با مفهوم توافق بین الاذهانی و همبستگی ، هنوز به برخی ویژگی های تفکر مدرن دربـاب مفهـوم حقیقـت پـای بند است و لذا می توان رگه هایی از تفکـر عینیـت گرایانـه یـا رئالیسـتی را در اندیشـه ی او یافت .
رورتی از منظر نگاه نئوپراگماتیستی اش مـی گویـد کـه «تـاریخ فلسـفه ی غـرب از ایـن اعتقاد یونانی آغاز می شود که هدف پژوهش درک آرخای ٤ (اصول و مبادی اولیـه ) اشـیاء بزرگتر و قدرتمندتر از وجود انسان روزمره است و سرانجام به این اعتقـاد آمریکـایی خـتم می شود که هدف آن اختراع تکنولوژیکی و تحت کنتـرل درآوردن اشـیاء اسـت »( ,Rorty ٢٨ .
بنابراین ، ایـن سـوال کـه «آیـا شـما بـاور دارید که حقیقت وجود دارد؟» خلاصه شده ی چیزی مثل ایـن سـوال اسـت کـه « آیـا شـما فکر می کنید که ایستگاه پایانی (terminus) برای پژوهش درباره ی شیوه ای که اشـیاء هسـتند و پژوهش درباره ی اینکه چه روشی به ما خواهد گفت که با خودمان چه کار کنـیم ، وجـود دارد؟٥ رورتی این ایستگاه پایانی برای پژوهش را رد می کند: کسانی مثل من که خودشان را متهم به سبکسری پسـت مدرنیسـتی مـی - دانند فکر نمی کنند که یک چنین ایستگاه پایانی وجود داشته باشد."