چکیده:
تاریخ طولانی ایران از آغاز تا پیروزی انقـلاب اسـلامی در بهمـن ١٣٥٧، پیرامون اقتدار و زورآزمایی پادشاهان ایران شکل گرفـت . یکــی از عمــدهتــرین دلایــل تــداوم ایــن نــوع حکومــت یعنــی دولت شاهی، باوری بود که اکثر ایرانیان داشتند که منبع قـدرت شاهان «فرّه ایزدی » است که بدان فـره ایـزدی شـاهانه گوینـد. حاکمیت این سامان سیاسی دولت شاهی تا ظهور اسلام در ایران هر روز قویتر از پیش میشد. هرچند این وضعیت با تاسیس دو خلافت بنیامیه و بنیعباس با دگردیسیهایی روبـه رو شـد، امـا این فرضیه مورد قبول دولت های حاکم بر ایران ـبا تفاوتهایی ـ تا ظهور دولت صفویه ، کم وبیش مورد قبول جامعه سیاسی ایران بوده است . در دوره صفویه ، با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران ایـن طـرز تلقی از قدرت، ساختار محکم تر و روشن تری پیـدا کـرد. پـس از انقراض صفویه و پس از زدوده شدن حق الهی سلطنت در ایران، این فرضیه هم زیر سوال رفت . سوال اصلی این پژوهش این است که چرا وچگونه این حق الهی سلطنت و فره ایزدی در ایـران، از دوران شاه تهماسب دوم بـه بعـد از شـاهان ایـران گرفتـه شـد. فرضیه ای که در این مقاله به دنبال آن هستیم : وجود ارتباط میان حضور نیروهای بیگانه ـدولت های روس، عثمـانی و عثمـانی ـ و فروپاشی حق الهی سلطنت در ایران اسـت . از زمـان مشـروطیت هم حق الهی و هم حمایت بیگانگان مورد انکار مردم ایران قـرار گرفته و متوجه این نکته شدند که سرچشمه اصلی اقتـدار ملـی خود مردم میباشند.
خلاصه ماشینی:
ق) تـا استعفا و اخراج رضاشاه پهلوی از ایران در شهریور١٣٢٠، این فره ایـزدی نبـود کـه مشروعیت شاهان را تضمین میکرد بلکه اراده نیروهای خارجی در آغـاز، روسـیه و عثمانی و از عهدنامه ترکمانچای به بعد، روسیه و انگلیس بودند.
شاهان صفوی تلاش کردند مشروعیت سلطنت خود را هرچه بیشتر بر بنیـاد اندیشه سیاسی دولت شاهی قـرار دهنـد؛ گرچـه بخشـی از ایـن تـلاش در راسـتای رویارویی با سیاست جنگی و تجاوزکارانه دولـت عثمـانی بـه کـار گرفتـه مـیشـد.
ولینسکی هم کـه آمده بود تا درباره خطوط ارتباطی و وضعیت جغرافیـایی و توانمنـدی هـای نظـامی اطلاع پیدا کند، نتیجه سفارت خود را برای پطرکبیر فرستاد؛ که می توان با چند فـوج قسمت عمده خاک ایران را ضمیمه خاک روسیه کرد، والان وقت رسـیدن بـه ایـن اهداف است (٢٣٦٠٤.
عهدهنامه چهارم در گنجه در سال ١٧٣٥/١١٤٧توسط نادرشاه افشار، فقط چنـد ماهی مانده به خلع شاه تهماسب دوم با روسیه منعقد شد کـه اسـاس عهدنامـه هـای پیشین را بر هم زد، اما قرار دادهای « سن پطرزبورگ» و «رشت »، شکوه «فره ایزدی » و «مشروعیت » این باور و احترام مردم را نسبت به «سایه ی خدا» برای همیشـه زیـر سؤال برد.
در درجه اول ایـن شـاهان ایـران در دوره اسلامی بودند که مفهوم «فره ایزدی » در سلطنت که ، سنت هـای سیاسـی کهـن ایرانزمین برای اداره بهتر کشور آفریدند و به خوبی از آن نگاهداری کردند را پایمال خودپرستی ، جهالت و نفس پرستی خود نمودند، تاآنجاکه آن افسانه «حمایت ایزدی » که باوری ستوده بود را با پشتیبانی دولت های «غیر» و بیگانه معاوضه کردنـد.
این گونه بود که گوهر کانونی اندیشه سیاسی دولت شاهی یا اندیشه ی ایران ـ شهری دستخوش توطئه های دولتین روسیه و انگلیس قرار گرفت .