خلاصه ماشینی:
"هوسرل در برابر ابژکتیویسم افراطی علوم طبیعت و ریاضی و حتی علوم اجتماعی است،از اینجا او معتقد است هیچیک از اصطلاحات نظری و انتزاعی علوم از ادراک جزیی ابژکتیو پدیدارهای روزمره ناشی نمیشود و انتزاعیترین فرمولهای علمی و ریاضی در تجربه بیواسطه شهودی درونی انسان حدوث پیدا میکند و به ساحت تجربه جهان زندگی باز میگردد همین وجه نظر منشأ تحولاتی شده که به بحران ختم میشود بدین صورت که علوم انسانی و طبیعی هر روز از قلمرو ملموس و محسوس زندگی اجتماعی دورتر میشوند و در برج عاج مراکز تحقیق بیش از پیش منزوی میگردند.
پدیدار شناس میکوشد به مفهوم جهان زندگی فلاسفه چون افلاطون،ارسطو،فلاسفه مدرسی، دکارت و کانت و هگل و نیچه آگاهی یابد(7)و از دریافتهای متعارف در خصوص جهان زندگی آنها درگذرد و به ذات هنر و زیبایی چونان پدیدار باز گردد و ماهیت مفاهیم هنری مورد بحث این بزرگان را دریابد و از هر گونه پیش داوری و وجود فردی متعلقات شهود تجربی که ریشه در وضع و حال طبیعی فلاسفه دارد در معرض عزل نظر قرار دهد.
هوسرل در این باره نظر صریح و روشنی ندارد،اما میتوان از مطاوی پدیدار شناسی او این نکته را دریافت که اثر هنری از موقعیت زمانی و پیشینه تاریخی خود عزل نظر میشود و صرف ذات و ماهیت زیبایی شناسانه آن شهود میشود پدیدار شناسی ماهوی غیر انضمامی هوسرل از نظر برخی متأخران بهرهمند از پدیدار شناس مانند هیدگر و گادامر پذیرفتنی نیست زیرا واقعیت انضمامی و راستین آثار هنری را نادیده میگیرد و خود بنیادانه به صدور احکام فرازمانی-مکانی درباره او در زمانی-مکانی صادر میکند که خود به سوبژکتیویته هوسرلی باز میگردد."