چکیده:
فاصله گذاری نمایشی به شکل مدون، نخستین بار توسط برتولت برشت نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر آلمانی مطرح شد اما ریشة این عنوان به تقسیمبندیهای افلاطون و ارسطو در باب تراژدی و حماسه باز میگردد. ارسطو تراژدی را نمایشی و حماسه را روایی میدانست. از آنجایی که برشت معتقد بود توهم عینیت در نمایش مخاطب را از نگاه مستقل به آن بازداشته و قدرت قضاوت را از او سلب میکند، با نگاه به نظریة ارسطو در باب حماسه و مطالعة داستانهای شرقی نوعی نمایش مبتنی بر روایت و فاصلهگذاری پدید آورد. در ادبیات کلاسیک فارسی نمایشنامهنویسی وجود نداشت و منظومههای حماسی و غنایی نمایشی در قالبی روایی سروده میشد و این در تضاد با نظریة ارسطو در باب غیرروایی بودن داستانهای تراژیک است؛ در نتیجه آثار غنایی نمایشی فارسی نیز مانند آثار حماسی برخوردار از فاصلهگذاریهایی است که بیشتر از آنکه دلایلی برشتی داشته باشند، ریشه در سنت اندیشهای جهان شرق دارند. در این پژوهش بعد از تشریح فاصلهگذاری در حماسة ارسطویی و تئاتر برشتی، فاصلهگذاریهای منظومههای نظامی به عنوان برجستهترین آثار غنایی نمایشی فارسی مورد تدقیق قرار میگیرند تا از سویی، به استدراک جهان معنایی داستان فارسی پرداخته و از دیگر سو، روایت فاصلهگذارانة این آثار را به عنوان یک نقصان در دوری آنها از عینیت و انسجام نمایشی مورد واکاوی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
در ادبیـات کلاسیک فارسی نمایشنامه نویسی وجود نداشت و منظومه های حماسی و غنایی نمایشی در قالبی روایـی سـروده میشد و این در تضاد با نظریۀ ارسطو در باب غیرروایی بودن داستان های تراژیک اسـت ؛ در نتیجـه آثـار غنـایی نمایشی فارسی نیز مانند آثار حماسی برخوردار از فاصله گذاریهایی است که بیشتر از آنکه دلایلی برشتی داشته باشند، ریشه در سنت اندیشه ای جهان شرق دارنـد.
پرسش دوم ما نیز این است که این فاصله گذاریها چه اثری بر بافت نمایشی این آثار داشته اند؟ در فرایند پاسخ به این سوال ضمن لحاظ کردن تمایز جهان معنایی داسـتان شرقی با نمایش برشتی، وجود فاصـله گـذاری در متـون غنـایی- نمایشـی کلاسـیک ادب فارسـی(مانند منظومه های نظامی) را در خلاف جهت بافت دراماتیک این آثار ارزیابی کرده و به عنوان یکـی از عوامـل دور شدن آنها از فضای نمایشی و در نتیجه تأخیر در نضج ادبیات نمایشی در ایران مورد تأمل قرار می - دهیم .
هرچند آثار غنایی- نمایشی در ادبیات کلاسیک ایران بر خلاف گونۀ حماسی و غزلیات غنایی زبـان روایی مناسب خود را نیافته است و با اخذ توصیف ها و اسـلوب نقالانـۀ داسـتان هـای حماسـی و سـبک خراسانی و زبان استعاری گونۀ غنایی و سبک عراقی دست به روایت داستان های خود زده است ، امـا بـا این حال نباید از یاد برد که منظومه های نظامی بخشی از سنت شـعری روزگـار او بـوده اسـت ؛ در ایـن سنت شعری تمثیل ، مدح ، توصیف و پند از لوازم شاعری است و شاعران نه تنها در ایـران کـه در تمـام جهان از این ابزارها بهره برده اند.